عبارات مورد جستجو در ۱۰۷۶۰ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۷۸
از دیدهٔ سنگ خون چکاند غم تو
بیگانه و آشنا نداند غم تو
دم در کشم و غمت همه نوش کنم
تا از پس من به کس نماند غم تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۷۹
ای پیر و جوان دهر شاد از غم تو
فارغ دل هیچ کس مباد از غم تو
مسکین من بیچاره درین عالم خاک
سرگردانم چو گرد باد از غم تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸۰
ای نالهٔ پیر قرطه پوش از غم تو
وی نعرهٔ رند می‌فروش از غم تو
افغان مغان نیره‌نوش از غم تو
خون دل عاشقان بجوش از غم تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸۱
ای آمده کار من به جان از غم تو
تنگ آمده بر دلم جهان از غم تو
هان ای دل و دیده تا به سر برنکنم
خاک همه دشت خاوران از غم تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸۲
ای نالهٔ پیر خانقاه از غم تو
وی گریهٔ طفل بی‌گناه از غم تو
افغان خروس صبح گاه از غم تو
آه از غم تو هزار آه از غم تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸۸
شبهای دراز ای دریغا بی تو
تو خفته بناز ای دریغا بی تو
دوری و فراق ای دریغا بی تو
من در تک و تاز ای دریغا بی تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۹۲
ما را نبود دلی که کار آید ازو
جز ناله که هر دمی هزار آید ازو
چندان گریم که کوچه‌ها گل گردد
نی روید و نالهای زار آید ازو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۹۶
سودای سر بی سر و سامان یک سو
بی مهری چرخ و دور گردان یکسو
اندیشهٔ خاطر پریشان یک سو
اینها همه یک سو غم جانان یکسو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۰۹
چشمم که سرشک لاله گون آورده
وز هر مژه قطرهای خون آورده
نی نی به نظاره‌ات دل خون شده‌ام
از روزن سینه سر برون آورده
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲۲
سودا به سرم همچو پلنگ اندر کوه
غم بر سر غم بسان سنگ اندر کوه
دور از وطن خویش و به غربت مانده
چون شیر به دریا و نهنگ اندر کوه
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲۵
دارم صنمی چهره برافروخته‌ای
وز خرمن دهر دیده بر دوخته‌ای
او عاشق دیگری و من عاشق او
پروانه صفت سوخته‌ای سوخته‌ای
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲۸
ای غم که حجاب صبر بشکافته‌ای
بی تابی من دیده و برتافته‌ای
شب تیره و یار دور و کس مونس نه
ای هجر بکش که بی‌کسم یافته‌ای
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۳۳
غم جمله نصیب چرخ خم بایستی
یا با غم من صبر بهم بایستی
یا مایهٔ غم چو عمر کم بایستی
یا عمر به اندازهٔ غم بایستی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۳۷
اول همه جام آشنایی دادی
آخر به ستم زهر جدایی دادی
چون کشته شدم بگفتی این کشتهٔ کیست
داد از تو که داد بی‌وفایی دادی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۴۷
ای کاش مرا به نفت آلایندی
آتش بزدندی و نبخشایندی
در چشم عزیز من نمک سایندی
وز دوست جدا شدن نفرمایندی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۴۹
دستی نه که از نخل تو چینم ثمری
پایی نه که در کوی تو یابم گذری
چشمی نه که بر خویش بگریم قدری
رویی نه که بر خاک بمالم سحری
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۶۷
جان چیست غم و درد و بلا را هدفی
دل چیست درون سینه سوزی و تفی
القصه پی شکست ما بسته صفی
مرگ از طرفی و زندگی از طرفی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۷۴
از درد تو نیست چشم خالی ز نمی
هر جا که دلیست شد گرفتار غمی
بیماری تو باعث نابودن ماست
ای باعث عمر مامبادت المی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۷۵
بی پا و سران دشت خون آشامی
مردند ز حسرت و غم ناکامی
محنت زدگان وادی شوق ترا
هجران کشد و اجل کشد بدنامی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۷۷
حقا که اگر چو مرغ پر داشتمی
روزی ز تو صد بار خبر داشتمی
این واقعه‌ام اگر نبودی در پیش
کی دیده ز دیدار تو برداشتمی