عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۹۸
ای دوست ترا به جملگی گشتم من
حقا که درین سخن نه زرقست و نه فن
گر تو زوجود خود برون جستی پاک
شاید صنما به جای تو هستم من
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۹۹
بگریختم از عشق تو ای سیمین تن
باشد که زغم باز رهم مسکین من
عشق آمد واز نیم رهم باز آورد
مانندهٔ خونیان رسن در گردن
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۲۸
عشق آن صفتی نیست که بتوان گفتن
وین در به سر الماس نشاید سفتن
سوداست که می‌پزیم والله که عشق
بکر آمد و بکر هم بخواهد رفتن
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۳۰
تا لعل تو دلفروز خواهد بودن
کارم همه آه و سوز خواهد بودن
گفتی که به خانهٔ تو آیم روزی
آن روز کدام روز خواهد بودن
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۳۱
سهلست مرا بر سر خنجر بودن
یا بهر مراد خویش بی سر بودن
تو آمده‌ای که کافری را بکشی
غازی چو تویی خوشست کافر بودن
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۴۷
عاشق من و دیوانه من و شیدا من
شهره من و افسانه من و رسوا من
کافر من و بت پرست من ترسا من
اینها من و صد بار بتر زینها من
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۴۹
ای عشق تو مایهٔ جنون دل من
حسن رخ تو ریخته خون دل من
من دانم و دل که در وصالت چونم
کس را چه خبر ز اندرون دل من
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۵۲
بختی نه که با دوست در آمیزم من
صبری نه که از عشق بپرهیزم من
دستی نه که با قضا در آویزم من
پایی نه که از دست تو بگریزم من
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۵۴
ای گشته سراسیمه به دریای تو من
وی از تو و خود گم شده در رای تو من
من در تو کجا رسم که در ذات و صفات
پنهانی من تویی و پیدای تو من
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۷۱
ای آینه را داده جلا صورت تو
یک آینه کس ندید بی صورت تو
نی نی که ز لطف در همه آینه‌ها
خود آمده‌ای به دیدن صورت تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸۷
ای در دل و جان صورت و معنی همه تو
مقصود همه زدین و دنیی همه تو
هم با همه همدمی و هم بی همه تو
ای با همه تو بی همه تو نی همه تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۹۴
عشقست که شیر نر زبون آید ازو
از هر چه گمان بری فزون آید ازو
گه دشمنیی کند که مهر افزاید
گه دوستیی که بوی خون آید ازو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۹۶
سودای سر بی سر و سامان یک سو
بی مهری چرخ و دور گردان یکسو
اندیشهٔ خاطر پریشان یک سو
اینها همه یک سو غم جانان یکسو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۰۸
جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه
بی یاد تو هر جا که نشستم توبه
در حضرت تو توبه شکستم صدبار
زین توبه که صد بار شکستم توبه
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲۸
ای غم که حجاب صبر بشکافته‌ای
بی تابی من دیده و برتافته‌ای
شب تیره و یار دور و کس مونس نه
ای هجر بکش که بی‌کسم یافته‌ای
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲۹
من کیستم از خویش به تنگ آمده‌ای
دیوانهٔ با خرد به جنگ آمده‌ای
دوشینه به کوی دوست از رشکم سوخت
نالیدن پای دل به سنگ آمده‌ای
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۳۴
زلفت سیمست و مشک را کان گشتی
از بسکه بجستی تو همه آن گشتی
ای آتش تا سرد بدی سوختیم
ای وای از آن روز که سوزان گشتی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۴۱
عشقم دادی زاهل دردم کردی
از دانش و هوش و عقل فردم کردی
سجاده نشین با وقاری بودم
میخواره و رند و هرزه گردم کردی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۶۲
ای در سر هر کس از خیالت هوسی
بی یاد تو برنیاید از من نفسی
مفروش مرا به هیچ و آزاد مکن
من خواجه یکی دارم و تو بنده بسی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۶۵
گه شانه کش طرهٔ لیلا باشی
گه در سر مجنون همه سودا باشی
گه آینهٔ جمال یوسف گردی
گه آتش خرمن زلیخا باشی