عبارات مورد جستجو در ۹۷۰۶ گوهر پیدا شد:
اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۶۱
چو کوی محتسب ترکان نشین شد
در میخانه در کویش گشادند
در میخانه ها هرچند بربست
در بسته بروی او گشادند
اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۶۲
هر پسر را که بود آب رخ از دولت تیغ
پیش ارباب نظر چون زر و کش باشد
خوش بود گر پسران دست بدارند از ریش
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۷۰
ماه فروین بطبع تریاک است
بیش زهری گزنده تر از مار
هر دو در یک زمین همی رویند
گه جدا گه قرین چو گل با خار
اتفاقا چو ماه فروینی
افتد او را به بیش قرب جوار
زهر گردد مزاج تریاکش
نفع کی ماندش بجز آزار
نیک اگر شد قرین بد شد بد
زینهار از قرین بد زینهار
اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۷۸
تخم کرم فشان تو درین خاکدان که مرد
یکجو کرم به است ز صد خرمن زرش
گنج زرش چه سود کسی کو کریم نیست
قارون اگر بخیل بود خاک بر سرش
اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۸۴
خودستایی عیب درویشان بود
لیک اگر پرسی ز فضل اندوزیم
سامری در پیش من گوساله ایست
کزید بیضاست سحر آموزیم
عیسی ام در نطق و از تجرید نیست
سوزنی تا چاک دامان دوزیم
با هنر حرمان عجب داغیست سخت
ای فلک تا کی بحرمان سوزیم
نیستم فیروزه ای چرخ فلک
کز پس مردن دهی فیروزیم
اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۹۸
مکن ای خواجه میل سگ صفتان
بدعت بد در این دیار منه
چون زنی را رئیس ده کردی
خلق ده را تمام رخصت ده
گرچه در ده زنی سگی باشد
چند باشد ز بی سگی در ده
اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۰۴
بگذر ز بزرگی که بود مایه آزار
زشت است ز یوسف صفتان شیوه گرگی
خاشاک ضعیف از تبر غم نخورد زخم
شد زیر تبر کنده هیزم ز بزرگی
اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۰۶
پیش از این سرزنش از خلق مرا بود که تو
بهر دنیا امرا و وزرا می بینی
اهلی امروز که از صحبت این طایفه ات
حاصل دینی و دین نیست کرا می بینی
اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۰۷
دولت و محنت عالم گذران است همه
گر بدولت برسی محنت درویش مجوی
کامیاب از دو جهان گر کندت بخت بلند
کام دلها طلب و کام دم خویش مجوی
اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۱۳
ای نجم سعادت اثرای کوکب مسعود
بر اهلی مسکین فکن از لطف نگاهی
خواهند جو و کاه خران از من درویش
با آنکه به دستم نبود برگ گیاهی
از چنگ خران باز خرم زانکه درین شهر
شاعر به جوی کس نخرد بلگه بکاهی
اهلی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۱۵
مجرد باش چون مردان بعالم
مکن میل زنان گر مرد کاری
چو با زن جفت گشتی بر حذر باش
که در سوراخ مار انگشت داری
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱
ای خواجه که فهم نکته سنج است ترا
چند از پی زر دوی چه رنج است ترا
چون از زر و مال غیر روزی نخوری
انگار که صد هزار گنج است ترا
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴
مجنون که ز بیم طعنه از خلق جداست
حال که بود میانه او و خداست
رسوایی او ز چشم خلق است نهان
رسوایی من میانه خلق بلاست
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۹۵
هر سوخته پخته کی بود در ره دوست
بس سوخته یی که خامی طبع در اوست
ای زاهد خشک عشوه مفروش که تو
ناپخته درون چو ناری و سوخته پوست
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۹۹
زاهد، برخ آن مه چونگاه افکندت
با اینهمه زهد در گناه افکندت
گیرم ملکی بعشوه آن زهره جبین
از اوج فلک بقعر چاه افکندت
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۷
در غیبت بیگنه یکی پرده در است
وانکس که زنا کند پس پرده درست
زانی بحضور و این بغیبت ز هوا
اینستکه غیبت از زنا سخت ترست
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۱
ممسک بجهان به بیش و کم محرومست
با گنج زر از فیض درم محروم است
در شیره جان او بود لذت بخل
بیچاره ز لذت کرم محروم است
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۳
آنرا که شرف ز صحبت همنفسی است
گر سرکشد از خدمت او هیچکسی است
در پهلوی گل گیا عزیزست چو گل
از صحبت گل چو دور شد خار و خسی است
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۶
کج دست که در مال کسانش نظر است
دستش ببرند اگر چه با صد هنرست
دستی که شد از کجی در این باغ دراز
چون شاخ رزش برند اگر شاخ ز دست
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۶
زاهد که اساس دین برونق طلبد
بر مست بتان خواری مطلق طلبد
گر بنگرد آن صنم که مستان دارند
آنرا بنماز و حاجت از حق طلبد