عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۷۶
ای آنکه مکمل عقولی و نفوس
هیچ از کرمت نگشته نفسی مایوس
از خواهش نفس و فتنه خلق بدار
در حصن امان خود صفی را محروس
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۷۷
بر بنده رو سیاه یارب تو ببخش
بر عاجز بی‌پناه یارب تو ببخش
از عفو و عطا ملول هرگز نشوی
من هر چه کنم گناه یارب تو ببخش
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۷۸
گویم سخنی ترا از الهام سروش
دریاب بهوش و دار چون حلقه بگوش
دست همه کس بوجه تعظیم بگیر
عیب همه کس بچشم توحید بپوش
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۷۹
مائیم قلندران وارسته ز خویش
بیگانه ز خلق و بی‌نیاز از کم و بیش
جوئی چو نشان ما بملک و ملکوت
گردید نشان به بی‌نشان درویش
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۸۰
جز پوست خود صفی بتن خرقه مپوش
وندر طلب روزی مقسوم مکوش
جز بر سر سفره توکل منشین
می جز ز کدوی حسبی الله منوش
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۸۱
در خانه و شهر و خلوت و انجمنش
می‌جویم و نیست در میان جز سخنش
هر جا سخنی است می‌دهم دل که مگر
پی از سخنی برم بسر دهنش
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۸۲
شئیی بنظر نمایدت تا ناقص
جان تو نگشته از تعین خالص
اشیاء همه را بچشم توحید ببین
پس باش بر ارباب بصیرت شاخص
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۸۳
ای ذات تو بر جمیع ذرات فیض
ظل کرمت کشیده بر اوج و حضیض
دانست کسی که کارساز همه کیست
یکجا بتو کرد کار خود را تفویض
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۸۵
گر راه روی تجاوز از خط صراط
حاشا که بتفریط کنی یا افراط
توحید ره است و شرک اضافات طریق
ره صاف شد ار اضافه‌ات شد اسقاط
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۸۷
ای کون و مکان ز خوان جودت محفوظ
در ظل عنایت تو اشیاء محفوظ
با عین تو کی بود عیانی معلوم
با بود تو کی شود وجودی ملحوظ
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۸۹
گر حق طلبی بحق خود شو قانع
حق همه کس ز حق رسد بی‌مانع
از حق خود ار زیاد خواهی ندهند
پیمانه بود دست و عطای صانع
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۹۰
باشد گرت از وجود درویش سراغ
آن نیست که نیستش ز کونین فراغ
در شهر فناست مجمع اهل فنا
زان جمع بو صفیعلی چشم و چراغ
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۹۱
یکرنگ بخم کن فکان زد صباغ
بر پرده خلق را بخود داد سراغ
بیرنگی خویش یعنی از این همه رنگ
بنمود چو آب از رخ لال بباغ
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۹۲
صوفی نشود کسی بپوشیدن صوف
بایست دلی مجرد از نقش و حروف
ترک دو جهان نکرده صوفی نشوی
بل تا هستی بوصف هستی موصوف
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۹۳
ای خسرو ملک و دین شهنشاه نجف
ای رشته آفرینشت جمله بکف
جز مهر تو در جهان بسی گشت و نیافت
چیزی که صفی باو کند کسب شرف
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۹۴
دیدیم در این جهان بچشم تحقیق
مهر اسداللهست و آلش توفیق
بی فلک ولایتش ز طوفان هلاک
نرهی و شوی چنانکه گشتند غریق
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۹۵
تا بر نکنی با صطفای دل و دلق
قلاب علاقه و امید از خود و خلق
در حلقه ما مکش بخامی گردن
کز فقر خوریم طعمه بی‌منت خلق
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۹۸
ای آنکه منزهی تو از شبه و شریک
مملوک تو باشد آنچه هست از بد و نیک
نزدیکتری تو چونکه از من بر من
هم راه مرا ز خودبخود کن نزدیک
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۹۹
ای آنکه توئی بذات خود عین کمال
بر خلق رسد زخوان جود تو نوال
پوشی‌ تو معایبم چه حاجت یکسان
دانی تو حوائجم چه حاجت بسوال
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۰
گر طالب ره شدی ز مردان سبل
جو راهروی گذشته از جزو ز کل
کن مغز خرد معطر از طیب رسل
در بزم صفی که او گلابیست ز گل