عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۱۸
از سر علی که جز علی آگاه است
کو نقطه تحت با بسم الله است
چون نقطه کند تنزل از رتبه خویش
گردد الف آنکه اول الله است
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۱۹
ای جود تو بر وجود اشیاء باعث
ملک و ملک از لطف قدیمت حادث
حادث نبود ز خویش دارای وجود
می‌رد همه زنده و حقش وارث
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۲۰
ای آنکه ز حقی برسالت مبعوث
شد ذات قدیم از تو پیدا بحدوث
تو شافع جرم بوالبشر باش که هست
بر ما ز پدر گناهکاری موروث
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۲۱
ای آنکه هر غمی توئی یار و مغیث
نالم بتو از وساوس نفس خبیث
گوش دل من بنطق خود کن شنوا
تا نشنوم از غیر تو یکبار حدیث
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۲۲
یک نکته بگویمت بتحقیق بسنج
گر عاقل و کاملی مرنجان و مرنج
رنجاندن خلق و رنجشت از طمع است
بگذر ز طمع که این به است از صد گنج
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۲۵
صوفی که فکند از تن و سرخرقه و تاج
بازار اناالحقش بحق یافت رواج
تن بر سردار خودنمائی است مبر
شو پنبه عشق را نهانی حلاج
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۲۷
ای آنکه منزهی ز ترکیب و ز زوج
عالم همه از محیط جودت یکموج
دارم ز تو امید کرم در هر حال
بالی ز حضیض برگشایم بر اوج
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۲۸
ساقی قدحی که او بود صیقلی روح
دارد اثر نجات از کشتی نوح
در ده که رهاندم ز طوفان هموم
چونانکه گشایدم بدل باب فتوح
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۲۹
ای آنکه رود بقالب از امر تو روح
از نور صدر اهل معنی مشروح
بر قلب صفی ز فتح بابت چه عجب
کابواب معارف تو گردد مفتوح
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۳۱
بی‌مهر علی که هست میزان فلاح
سودی ندهد به هیچکس علم و صلاح
تا باب نجات بر تو گردد مفتوح
از نام علی بدست آور مفتاح
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۳۳
هستی یم و دین کشتی و حیدر ملاح
زین ورطه بود ولای ملاح فلاح
خواهی اگر آوری به کف گوهر عشق
در بحر ولایت علی شو سباح
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۳۷
ما را سر ملک و فکر شاهی نبود
با خصم بنای داد خواهی نبود
شد جامه ما بخم‌الفقر سواد
رنگی به جهان پس از سیاهی نبود
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۳۸
زین منزل جسم عاقبت نقل بود
وین دیده شود نه قصه و نقل بود
جائیکه بزور نی بدلخواه برند
بی‌ترس کسی رود که بی‌عقل بود
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۴۰
گر کار جهان بوفق دلخواه نشد
یا گاه بتدبیر تو شد گاه نشد
در فکر مرو که فتح اینراه نشد
سریست که کس بدهر آگاه نشد‌
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۴۱
آنانکه بمعرفت مسلم بودند
در علم و فطن وحید عالم بودند
سر رشته به دست هیچکس نامد و خود
در کار جهان چو رشته در هم بودند
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۴۲
آنانکه براه عقل و برهان رفتند
و آنان که برسم علم و ایمان رفتند
آگاه نگشتند ز اسرار وجود
حیران بجهان شدند و حیران رفتند
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۴۶
ا‌رب چو من ار گناهکاری باشد
غفران ترا در انتظاری باشد
عفوت ز پی گناهکاران گردد
چون یار که در سراغ یاری باشد
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۴۷
ای آنکه بجز تو هرگزم یا نبود
در شدت و محنتم نگهدار نبود
در مهلکه‌ها که بسته بد راه نجات
افتادم و جز توأم مدد کار نبود
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۴۸
ای آنکه بجز تو یار و همراز نبود
روزی که مرا معین و دمساز نبود
وقتی نه چنین بود که بر من هرگز
جز باب عنایتت دری باز نبود
صفی علیشاه : رباعیات
شمارهٔ ۴۹
یا‌رب همه عالم به پناهی نازند
بر مال و زر و مکنت و جاهی نازند
رندان گدای تو ننازند بهیچ
نازند اگر بچون تو شاهی نازند