عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۷۷
در کشور فضل کرده یزدانت صدر
خورشید برِ تو گه هلال و گه بدر
سرتاسر آفاق ترا بنده سزد
افسوس که مانده‌ای تو مجهول‌القدر
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۸۳
ای غنچه چه دلتنگ نشینی خوش باش
چون گل نفسی برآور و سرخوش باش
هر چند سبکبار تری کم خطری
تو باد شو و گو دو جهان آتش باش
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۸۴
جانا چو گل شکفته بی‌شرم مباش
بر هم زن نام و ننگ و آزرم مباش
چون آینه روی دل به هر کس منما
خورشید صفت به هر کسی گرم مباش
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۸۵
شرعست سپهری که نیابی خطرش
وز رجم نیابند شیاطین گذرش
خورشید درو نبی و ماهست بتول
اولاد نبی بروج اثنا عشرش
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۸۶
آن شب که رسول ما سفر کرد به عرش
سر از خم نه سپهر برکرد به عرش
جبریل چگونه آمد از عرش به زیر؟
ذات نبوی چسان گذر کرد به عرش؟
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۸۷
دل یافت حیات ابد از خدمت فیض
جان زنده جاوید شد از صحبت فیض
جز وحشتم از خلق جهان نفزاید
تا انس لقب داد به من حضرت فیض
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۸۸
فیّاض شدم ز وضع یاران دلتنگ
زین بلهوسان کناره به صد فرسنگ
من شیشه و این سگ روشان سنگدلند
صورت نپذیرد الفت شیشه و سنگ
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۸۹
هر چند که کعبه راست فضلی کامل
در خاک نجف مرا به آید منزل
در پیش من از کعبه نکوتر نجفست
کان قبلة تن باشد و این قبلة دل
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۹۰
آن خاتم انبیا نبّی مرسل
بر جمله مقدّم است در علم ازل
هر چند نتیجه هست آخر ز قیاس
در قصد چو بنگرند باشد اول
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۹۶
صد شکر که آهوی ترا صید شدم
بر هم زن زهد و آفت شید شدم
زلف تو مرا ز دین و دنیا برهاند
در دام تو افتادم و بی‌قید شدم
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۹۹
کی جانب هند روی نیکو آرم
من نیستم آنکه رو به هندو آرم
از یک هندوی بخت خود دل تنگم
در عالم هندوان چسان رو آرم
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۲
از مکرِ خرد ز حد فزون می‌ترسم
وز حیلة عقل ذوفنون می‌ترسم
گفتی به خرد مگر ترا دشمنی است
نه نه که ز نفرین جنون می‌ترسم
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۳
هر لحظه دُری نهد در آغوشم چشم
از خون جگر دهد می نوشم چشم
می‌نوشد و چشم خون مرا می‌بیند
یعنی که زبد همیشه می‌پوشم چشم
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۷
ما بر در دوست بی‌دلایل رفتیم
از راه فتادیم و به منزل رفتیم
ساحل‌طلبان غرقة گرداب شدند
ما از ره گرداب به ساحل رفتیم
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۰
با راه صواب از خطا می‌گردیم
هر چند که رفته‌ایم وا می‌گردیم
او در دل و ما در طلبش کوی به کوی
معشوق کجا و ما کجا می‌گردیم
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۱
ما خاک وجود خویش را زر نکنیم
خود را با خاک تا برابر نکنیم
ما را به در دوست وجودی ننهند
تا سر ز گریبان عدم بر نکنیم
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۳
رمزی ز قضا و قدرت می‌گویم
وز مسئلة خیر و شرت می‌گویم
تدبیر رهست از تو و لغزش از پا
زین بحر شگرف این قدرت می‌گویم
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۴
گاهی ز نبی گه ز ولی می‌گویم
گه نادعلی سینجلی می‌گویم
نُه پردة چرخ ترسم از هم بدرد
چون از سر درد یا علی می‌گویم
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۶
هر چند کنی ز چرخ و انجم برهان
نتوان به خدا رسید جز از عرفان
گر زیر و زبر، سواد روشن سازد
بی‌معنی قرآن نشوی قرآن دان
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۷
یارب کشتم به وصل حاصل برسان
وز عشق خودم چاشنی دل برسان
تا چند مجاز بی‌حقیقت باشم
در راه شدم پیر به منزل برسان