عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۷۱
تا از مژه آب خاک فرسود آید
از دل همه باد آذر اندود آید
تا آن در نم به تاب اگر این نشگفت
رسم است که از هیزم تر دود آید
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۷۸
با قد بلند یار پستی خوشتر
زان نرگس هوشخواره مستی خوشتر
از هستی این دو نیست شو در دهنش
کآن نیستی از هزار هستی خوشتر
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۸۷
سردار مر این دفتر تحقیق اساس
هرسو چه پراکنی به تخمین و قیاس
ز آن طایفه بستان و به این سلسله بخش
...ز ارواح مکرم بشناس
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۸۹
سردار نهان و فاش نامی کم و بیش
مسرای ز هفتاد و دو ملت پس و پیش
...گنگی به زبان آر که خیر
خود راه برد به خانه صاحب خویش
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۹۲
در میکده گه جزو خدا نالان باش
گه در مسجد مرید خودبالان باش
تابو که کشی اسب مراد اندر زین
دوران همه هر که خر تواش پالان باش
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۹۳
در دولت دیر پای سلطان ملوک
خاقان که دو کیهانش یکی شهر و بلوک
گشتیم به همت کله گوشه فقر
بی منت تاج و تخت سلطان سلوک
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۹۵
ای صوفی و مفتی از من راست مقال
درگوهر و خوی خود مبافید سوال
دیوانه تری در همه حال از همه کس
...تری از همه کس در همه حال
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۹۷
از بنگه اعتقاد نز راه حیل
آنرا که موافق اوفتد گفت و عمل
کامل شمریم و رستگار اندیشیم
خود خویش پرست اگر خدای عزوجل
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۱
کج کج منگر در من شمشیر نیم
وحشت مکن از شکار من شیر نیم
با آنکه سگم، بر آستان بارم ده
بیگانه مشو که آشناگیر نیم
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۲
سردار اسرار مسالک آن سه مقام
کآن هر سه نشان بر بدل افتادش بنام
این جمع ندانند مگر وایابی
از تفرقه و سوخته وپخته و خام
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۳
سردار ز روی ذوق نز سوق کلام
در مشرب من بهشت ره باده حرام
بی شاهد و بی ندامه با کار و به ترس
افراط می نه پخته با سفله خام
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۵
از پیر خرابات نبرم به ستم
در شیخ مناجات نبندم به کرم
چون برم چون کفر و پس آنگه به خدای
کی بندم کی سجود و آنگه به صنم
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۶
شیخ خشک از صوفی تر نشناسم
وز بی بصری کور ز کر نشناسم
در پوزش من اسب متازید ایراک
دیری است که تا گاو ز خر نشناسم
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۷
از آتش نی دوزخی افروخته‌ام
وز آن آتش بهشت‌ها توخته‌ام
این پایگه بلند از آن خدمه پست
زآن است که... در او سوخته‌ام
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۸
در مشرب شور و تلخ پا بستش بین
از باده نای و نوش سرمستش بین
پا بر سر عرض اگر نهد عذرش به
مسکین سر خیک شیره در دستش بین
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۹
زین خر گله میش پوش افزون طلبان
بز گیر وجوه وقف روزان و شبان
غافل کش از این قوچ شدن مالد شاخ
سگ را چو اجل رسد خورد نان شبان
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۲
دنیا نکند ریع به کسب من و تو
عقبی نشود بیع به حسب من و تو
دست ار دهد آن جهان جان هر دو جهان
با هر چه در او به ...یر اسب من و تو
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۳
زاهد به کتابی و کتاب من و تو
سنگ است و صراحی انتساب من و تو
تو مرده کوثری و من زنده می
مشکل که به یک جو رود آب من و تو
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۷
ای بخت دمی ز خواب نوشین برشو
ای می نفسی ز شیشه در ساغر شو
ای سبزه ببند پرده بر روی زمین
ای ابر حجاب دیده اختر شو
یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۸
گیتی همه پیدا و نهان...به
در بسته زمین و آسمان...به
معذورم دار اگر همی مقهورم
یک تن چه کند به یک جهان...به