عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵
سر نیست که خم ز بار احسان تو نیست
یا گوی صفت در خم چوگان تو نیست
جز دست فنا که تا ابد کوته باد
دستی نه که امروز به دامان تو نیست
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶
گویند کرا گرفتی از عالم دوست
گویم چه که هر چه هست در عالم اوست
او هست و جز او نیست بعالم جز نیست
او مغز و جهان نیست سراسر جز پوست
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸
در بادیه ی عشق قدم محرم نیست
آنجا که وجود است، عدم محرم نیست
تا دوست نگردی نشوی محرم دوست
درنامه ی عاشقان قلم محرم نیست
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰
روزم گذرد به غم که شب کی آید
شب منتظرم که روز رخ بنماید
زین روز و شبم عقده ز دل نگشاید
روزی دگر و شبی دگر می‌باید
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲
آنان که زجام عشق مدهوش شدند
از خاطر خویشتن فراموش شدند
از بهر شنیدن همه تن گوش شدند
بستند لب از حدیث و خاموش شدند
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳
از وصل اگر حکایتی باید کرد
مشکل که بما عنایتی باید کرد
بردرگه عدل میبرندم ای فضل
وقت است اگر حمایتی باید کرد
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶
گفتم رویش گفت نهان خواهد بود
در مویش و مویش بمیان خواهد بود
گفتم سر ما و خنجر او گفتا
آن نیز نصیب دشمنان خواهد بود
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷
شه نور جهان و سایه ی حق باشد
این سایه باصل خویش ملحق باشد
این زورق شاه است نمودار در آب
یا دریایی میان زورق باشد
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸
در حضرت دوست خسته جانی خوشتر
آسوده دلی و بیزبانی خوشتر
گفتم دانم که من چه حد نادانم
گفتا این نیز اگر ندانی خوشتر
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹
سر گر نه بپای اوست بی تن خوشتر
پا گر نه براه او بدامن خوشتر
آن ره که نه سوی اوست گمگشته نکوست
آن سوی که نه بکوی اوست بی من خوشتر
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۳۰
ای ساقی بخت جام نصرت برگیر
ای شاهد دولت از ظفر زیور گیر
ای چرخ ببر زمان غم را زمیان
از دور زمانه یک زمان کمتر گیر
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶
سد بار خراب و باز آباد شدیم
ای بس که غمین شدیم و بس شاد شدیم
تا در کنف قید تو بردیم پناه
ازکش مکش زمانه آزاد شدیم
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷
امروز میان شهر دیوانه منم
درد هر بدیوانگی افسانه منم
بیگانه ز آشنا و بیگانه منم
مردود در کعبه و بتخانه منم
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۴۱
آن بخت نداریم که فرزانه شویم
مقبول به کعبه یا به بتخانه شویم
برخیز که باز سوی میخانه شویم
جامی بزنیم و مست و دیوانه شویم
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴
با خود همه عیب و با جمال تو خوشیم
با خود همه نقص و با کمال تو خوشیم
با خود همه سر بسر ملالیم ولی
با یاد تو شاد و با خیال تو خوشیم
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵
روی تو نگاه خویش دیدن نتوان
وز دیدن تو طمع بریدن نتوان
کی دیده ببیندت که در دیده ی من
تو نوری و نور دیده دیدن نتوان
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶
یارب از هر چه جز تو بیزارم کن
بی مونس و بی رفیق و بی یارم کن
اول از خویش بی خبر ساز مرا
وانگاه ز خویشتن خبردارم کن
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۶۱
ما هیچ نداریم پسند دل تو
جز یک دل و آن نیز بود منزل تو
گر هیچ نداریم بغیر تو، خوشیم
غیر از تو چه باشد که بود قابل تو
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۶۵
در کار جهان نیستی از هستی به
بی دانشی و بیخودی و مستی به
جویم ز چه برتری که از بام جهان
باید چو فتاد عاقبت، پستی نه
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۶۶
ای عشق تو راحت دل و جان بودی
در پیش تو هر مشکلی آسان بودی
میخواندندت کفر و تو ایمان بودی
میگفتندت درد و تو درمان بودی