عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۳
تا بر سر کوی عاشقی منزل ماست
سر ازلی و ابدی حاصل ماست
تانشأئه عشق تو در آب و گل ماست
سر نامه نامها بنام دل ماست
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۵
عاشق که سمندر نبود خر کوفست
صوفی که قلندر نبود موقوفست
رندی که نه پارسا بود نامردست
زاهد که نه شاهدیش باشد بوفست
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۸
یک لحظه دلم را سر هشیاری نیست
با هشیاران مرا سر یاری نیست
باریست مرا،که پیل مستش نکشد
وین بار بجز عنایت باری نیست
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۹
هر دل،که ز سر کارآگاهی یافت
در ملک جهان ز ماه تا ماهی یافت
دریاب،اگر چنانچه در خواهی یافت
کین نکته بروزگار در خواهی یافت
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۱۴
آن روز که این گنبد مینا بستند
وین طارم نه سپهر اعلا بستند
نی کتم عدم بود،نه شمع و نه آتش
نی رشته،که عشق یار بر ما بستند
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۱۵
آنها که ز سودای تو سرگردانند
آشفته و شوریده و بی سامانند
در طلعت زیبای تو حیرانانند
حیرانانند و تا بحی میرانند
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۱۶
چون باده بما داد،علی رغم حسود
خوردیم،اگرصاف،اگر دردی بود
این باده ز بهر ماست،جز ما که خورد؟
چون رسم شراب خانه بهر مابود
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۱۷
از بهر تو آمدم ببازار وجود
وز بهر تو می روم بر آثار وجود
گر زانکه نیامدی به اظهار وجود
باطل ماندی جمله اسرار وجود
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۱۹
معشوقه بهر صفت که آید بظهور
از ظلمت محض،یا خود از خالص نور
عاشق بهمان صفت موصوف گردد
بر دین ملوکست رعیت مامور
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۲۱
ای رفته بپای خود بجایی که مپرس
وز دست خودی تو در بلایی که مپرس
از مس وجود خود دمی بیرون آی
تا راه بری بکیمیایی که مپرس
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۲۴
مستدعیم از حضرت سلطان قدم
یک جرعه شراب را که سرتابقدم
مستم کند آن چنان که آسوده شوم
از قاعده وجود و از رسم عدم
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۲۵
گر کافر و مؤمنم،که بر دین توام
گر نیک و بدم، بنده مسکین توام
گر اخلاصم، خطبه تمکین توام
ور فاتحه ام، طفیل آمین توام
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۲۷
هرچند ترا از اهل ایمان دارم
در معنی این مسئله برهان دارم
گر عشق خدانباشدت در دل و جان
من کافرم،ار ترا مسلمان دارم
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۲۹
آن کس که ز یار خود بریدست منم
آن کس که ز زهر غم چشیدست منم
آن کس که مراد دل ندیدست منم
وآن کس که ز دل بجان رسیدست منم
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۳۰
از هر طرفی چهره گشایی،که منم
در هر نفسی جلوه گر آیی،که منم
با این همه گه گاه غلط می افتم
نادان بله روستایی،که منم
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۳۱
ای دلبر دلدار، طلب گار توایم
ای منبع انوار، طلب گار توایم
ای سالک اطوار،طلب گار توایم
ای واقف اسرار، طلب گار توایم
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۳۳
تا در پی مخزن معانی رفتیم
در بحر محیط لامکانی رفتیم
دیدیم بسی محنت و تاریکی و غم
تا بر سر آب زندگانی رفتیم
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۴۱
از فضل خدا چونکه رسیدم بسرای
ای مطرب ازین رسیدن من بسرای
ای شادی دل،نوبت خود از سر گیر
وی غم تو کهن گشته ای آخر بسرای
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۴۲
گر شاه زمانه ای وگر دستوری
گر باز جهان شکار،اگر عصفوری
گر مست طریقتی و گر مستوری
تا راه بحق نبرده ای مغروری
قاسم انوار : رباعیات
شمارهٔ ۴۳
ای عور شده ز کسوت بیچونی
برحسن و جمال خوشتن مفتونی
فی الجمله اگرچونی،اگر بیچونی
در هر صفتی که بینمت موزونی