عبارات مورد جستجو در ۹۷۰۶ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۷
آمد بر من چو بر کفم زر پنداشت
چون دید که زر نداشتم ره بگذاشت
از حلقۀ گوش او مرا شد معلوم
کانجا که زرست گوش می باید داشت
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۴
آیین ستمگری که عالم دراد
در طبع بهار عدل می نگذارد
از بیم مصادره نمی یارد شاخ
کز جیب شکوفه سیم بیرون ارد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۰
هر سال شکوفه سیم چندان بارد
کاندر همه کیسه یک درم نگذارد
گل زر ز برای آن همی گرد آرد
کو پیرهنی دریده عمری دارد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۸
آنرا که چو تونگار در خور باشد
باید که ز سیم و زر توانگر باشد
در گوش تو هر سخن که بی زر باشد
از حلقة تو میان تهی تر باشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۶
چون در تو نه فضل و نه تفضل باشد
نه بخششی از سر تمول باشد
ما را ز سر و ریش تو میبگزیرد
طاسی و پلاسی چه تجمل باشد؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۷
بیداد جهان بسر نخواهد آمد
و اندوه تو کارگر نخواهد آمد
صد چون تو بخاک اگر فرو خواهد شد
هم آب بآب بر نخواهد آمد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۶
این قوم بجز غصه و دردت ندهد
جز خون جگر هیچ بخودت ندهند
بسیار چو تیغ اگر زنی سر برسنگ
تا گرم نباشی آب سردت ندهند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۲
راز من و تو چو هر کسی می گویند
هر کس سخنی از هوسی می گویند
نزدیک تو ای چشم بداز روی تو دور
کم می آیم، زانکه بسی می گویند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۰
آنرا که بمردمی اشارت نبود
الاحیوان ازو عبارت نبود
و آنکس که زر و سیم بمردم ندهد
چون دیدۀ نرگسش بصارت نبود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۲۳
کوه دیده که تا بر وطن خود گرید
بر حال دل و واقعۀ بد گرید؟
دی بر سر یک مرده دو صد گریان بود
امروز یکی نیست که بر صد گرید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۲
ماییم چو خر گه همه بر بسته کمر
در خدمت تو صف زده در یکدیگر
نا راست سری بزرگ سایه گستر
او را سر جمله گردنان در چنبر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۴
تا ز رنکنی از دهن کیسه بدر
هرگز نرسی بوصل آن سیمین بر
ورچون کمرش تو با میان آری زر
یار آید با تو در میان همچو کمر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۶
در طبع تو ناکسی و در دست تو زر
گشتند مکقیم چون گهر در خنجر
بیرون نتوان کرد بصد تیغ و تبر
نه از کف تو زر و نه از تیغ گهر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۳
ای طبع تو از هنر نکو آیین تر
جانت خوانم هستی وزان شیرین تر
بر مرغ دلان چرا زنی سنگ جفا؟
ای تو ز کمان گروهه دل سنگین تر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۲
باور نکنی که خوب رویان یکسر
اندر پی زر شوند، آنک بنگر
پیرامن گل بهر دوسه خردۀ زر
صد روی نکو فتاده بر یکدیگر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۷
زین گونه که شد خوار و فرومایه هنر
وز جهل پس افتاد به صد پایه هنر
یا رب تو به فریاد رس آن مسکین را
کش خانه سپاهان بود و مایه هنر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۳
از غایت آنکه هست بر من نازش
وزبس که کشد خوی بد از من بازش
بر رهگذر باد سخن کم گوید
ترسد که بگوش من رسد آوازش
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۳
کس لب بطرب بخنده نگشوده امسال
از فتنه جهان دمی نیاسود امسال
در خون گلم که چهره بنمود امسال
با وقت چنین چه وقت گل بود امسال؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۷
گفتم ز فراق جاودان می ترسم
تو در بر و من همان چنان می ترسم
آنگه ز زبان دشمنان ترسیدم
و امروز ز چشم دوستانت می ترسم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۲
عمری رخ یکدگر ندیدیم به چشم
و امروز که در هم نگریدیم به چشم
با یکدگر احوال خود از بیم رقیب
گفتیم با برو و شنیدیم به چشم