عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۵۴
ساقی گل بخت هر که پژمرده بود
با گرمی عیش و دل افسرده بود
چشمی که چو شمع زنده دور از رخ تست
چشمیست که زنده بر تن مرده بود
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۵۹
ساقی تو بغور من درویش برس
بر حال دلم ز رحمت خویش برس
صدره دل ریشم بتو فریاد رساند
یکره تو بفریاد دل ریش برس
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۶۰
ساقی نظری که دردی از جام تو بس
ورمی نبود عارض گلفام تو بس
جان مست شود چو نام ساقی شنود
ایراحت جان مرا همی نام تو بس
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۶۱
ساقی ز اسیران جگر ریش بپرس
و احوال مرا از همه کس بیش بپرس
بر مسند عیش فارغ از خار غمی
این را ز برهنه پای درویش بپرس
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۶۲
ساقی غم این پیر کهنسال بپرس
وز خسته دلان به شکر اقبال بپرس
ای مطرب جان عود تو همدرد منست
دستی برگ او نه و احوال بپرس
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۶۵
ساقی که رسد بوصلت از یاری عقل
در خواب که بنیدت ز بیداری عقل؟
از باده عشق اگر چه بدمستی زاد
بد مستی عشق به ز هشیاری عقل
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۶۸
ساقی قدحی بده که از غم رستم
در فکر تو ز اندیشه عالم رستم
زین پیش غمم بود که جان خواهد سوخت
النمة لله که از آن هم ستم
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۷۲
ساقی قدحی که حلقه در گوش توایم
دل زنده بیاد چشمه نوش توایم
لطف تو خطا کاری مستان پوشد
شرمنده الطاف خطا پوش توایم
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۷۵
ساقی قدحی که دل بدریا فکنم
چشمی سوی آن نرگس شهلا فکنم
ما را سر و تن گر نشود خاک رهت
سر پیش سگان و تن بصحرا فکنم
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۷۷
ساقی سخن از توبه پنهان نکنیم
مستیم و نظر بباغ رضوان نکنیم
در کوی مغان خوشیم با مغبچکان
پروای بهشت و حور و غلمان نکنیم
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۷۹
ساقی نظری بمن کن از لطف عمیم
جان من از این امید و بیم است دو نیم
خواهم قدحی از لب لعلت بچشم
زان پیش که جان کنم بپایت تسلیم
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۸۵
ساقی نظری که مستم و شیدا هم
دنیا بدو جو پیش من و عقباهم
مست تو بسوی جنت و کوثر و حور
امروز نظر نمیکند فردا هم
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۸۷
ساقی قدحی ده و دل از غم برهان
جان را ز خیال هر دو عالم برهان
وارسته چو خضریم زهر قید که هست
در قید حیاتیم ازین هم برهان
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۸۸
ساقی نظری بعاشق محزون کن
رحمی بدل شکسته پر خون کن
آبی چشمان ز کوثر وصل مرا
وین دوزخ حسرت از دلم بیرون کن
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۸۹
ساقی قدحی که مست آگاهم من
بیگانه ز خویش و با تو همراهم من
گیرم که بدیگران دو عالم بخشی
خود زان منی دگر چه میخواهم من
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۹۰
ساقی غم دل کجا خورد جان حزین
می ده که بریده ام دل از خلد برین
دل یا غم جانان بودش یا غم دین
گر هر دو طلب کند نه آنست و نه این
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۹۱
ساقی دل من سوخت نظر با من کن
چشمی فکن و گلخن من گلشن کن
مردم چو چراغ سحر شمع مراد
یکبار دگر چراغ من روشن کن
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۹۲
ساقی هم زخم طعنه شد مستی من
در خاک فرو رفت دل از پستی من
خواهم که چنان گم شوم از ملک وجود
کز هر دو جهان محو شود هستی من
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۹۳
ساقی نظر لطف دل آرای تو کو؟
جام می وصل عشرت افزای تو کو؟
گیریم که ما در خور وصل تو نه ایم
لطف تو کجا رفت و کرمهای تو کو؟
اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۹۴
ساقی اگرت ستم مرادست بگو
ور باده به جام عدل و دادست بگو
بدمستی اگر گناه خوی بد ماست
بدخویی ما بما که دادست بگو