عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۲
هرکس که هوای نفس شد پیشه او
صد خار بلا روید از اندیشه او
مگذار که این خار بلا پهن شود
برکن ز زمین دل رگ و ریشه او
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۵
با اینهمه بی نیازی و حشمت تو
افسوس ز خواری من و عزت تو
در هر نفس است صد هزار ناله
یک ناله نشد قبول در حضرت تو
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۶
گفتی غرضت ز بندگی چیست بگو
درویشی و کهنه ژندگی چیست بگو
عشق تو حیات و زندگی می بخشد
خوشتر ز حیات و زندگی چیست بگو
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۵
عالم شب و روزیست درین حادثه گاه
وان روز و شبت موی سپیداست و سیاه
چون شب بگذشت و روز شد باز پدید
برخیز که چشم همرهانست براه
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۷
آن گل که بود رخش گلستان همه
وز دیدن او تازه بود جان همه
گر گفت رقیب وصل او حق منست
نومید مشو که حق بود زان همه
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۸
در عشق زبونی از زبردستی به
درویشی و نیستی ز صد هستی به
ما أهل غمیم و خنده و گریه ما
از خنده عیش و گریه مستی به
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۹
ایچشمه آفتاب با روی چو ماه
خورشید پرستان همه را در تو نگاه
بس چشم سیاه از انتظار تو سفید
بس روی سفید از غم عشق تو سیاه
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۲
ای محرم راز دل چه بیگانه وشی
تا چند برنگ و بوی این باغ خوشی
در گوش تو معرفت شود ناله مرغ
چون خطی اگر فتیله از گوش کشی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۳
ای آب بقا اگر ز گل پاک شوی
آیینه لعبتان افلاک شوی
آلودگی تن از صفا دورت کرد
مگذار که در همین صفت خاک شوی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۵
اهلی بسخن کجا رسیدی باری
زان حسن نهانی چه شنیدی باری
سیمرغ ستایی تو و سیمرغ که دید؟
ور دید کسی تو خود ندیدی باری
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۷
ایخواجه ز بخل اگر تو ایمان بدهی
خوشتر بودت ازانکه یک نان بدهی
در دیده ادراک تو چون اهل کرم
گر جلوه کند حسن کرم جان بدهی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۸
با هر که دمی نشست و برخاست کنی
باید که ازو هزار درخواست کنی
گربر سر عرش سوی فرش آیی باز
تا مشرب خود بمشربش راست کنی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۲
رحمان طلبی ز اهل عرفان گردی
شیطان طلبی غرقه عصیان گردی
ای کور بصر شرم نداری که ز جهل
رحمان بلی پیرو شیطان گردی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۴
هر چند حریف شاهد نغز شوی
شهوت نکنی که سست و پالغز شوی
شهوت چونی قند کشد شیره جان
تا چون نو بوریا تهی مغز شوی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۶
من گر چه نمیزنم دم از دانایی
صاحبنظرم بدیده بینایی
عیش و مزه جهان چشیدم همه عمر
در هیچ نبود لذت تنهایی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۸
یارب خجلم بغایت از روی نبی
مگذار که دور گردم از کوی نبی
سوی تو شفیع من نبی گر نشود
یارب تو شفیع من شوی سوی نبی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۱
گر حج نکنی کجا بجایی برسی
کی تا نروی برهنمایی برسی
حق در همه جاست کعبه زانست که تو
سعیی ببری تا بصفایی برسی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۳
هر گاه که در معنی قرآن برسی
بیشک بطلسم گنج پنهان برسی
قرآن همه گنجنامه سر حق است
گر فهم کنی به سر سبحان برسی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۴
گر منکر حشر و نشر و رستاخیزی
در نقش غلط ز عقل رنگ آمیزی
هر شامگهت روز پسین است ز خواب
هر صبح، قیامتی که بر میخیزی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۰
از مهر بتان اگر چه فرسوده شوی
رغبت نکنی کز پی بیهوده شوی
گر پاکدلی بترس از آلایش نفس
کالوده شوی و سخت آلوده شوی