عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۸
گاهم ره بتخانه نکو میآید
گاهم ز در تو های و هو میآید
در مشرب من کعبه و بتخانه یکیست
تا مرغ دلم کجا فرو میآید
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۹
دل کز تو پریچهره مشوش باشد
افغان نکند گر چه در آتش باشد
گر گفت سگ تو ام مگو او سگ کیست
شاید که دلی بدانقدر خوش باشد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۲
اهلی که ره علم و هنر میسپرد
خواهد که ز عرش نام او برگذرد
خوش آنکه چو من شود سگ کوی حبیب
تا نام کسش میان مردم نبرد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۸
عیش و طرب از مایه هستی خیزد
هستی گل از فراخ دستی خیزد
در ساغر لاله جرعه خون دلست
پیداست کزین جرعه چه مستی خیزد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۹
ایسرو سهی هر که هوای تو کند
باید که تحمل جفای تو کند
چون آمده یی بر سر بیمار فراق
چندان بنشین که جان فدای تو کند
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۵
آنسرو قدان که گلرخ و ماه وشند
با سنبل زلف و نرگس چشم خوشند
پیوسته نه بر دل کسان داغ نهند
خود نیز چو لاله گه گهی داغ کشند
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۷
یارب دل کس جز از تو خرم نشود
بی لطف تو کار خلق عالم نشود
گر نقد مراد هر دو عالم بخشی
هیچت ز خزانه کرم کم نشود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۸
از هر چه در این دایره موجود بود
مقصود شناسایی معبود بود
مقصود حق از وجود ما معرفتست
ور نی ز وجود ما چه مقصود بود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۹
آن جو که بریده گشت از چشمه خود
در گلشن خاک رفت و سیری بنمود
از رنگ برنگ گشت و از شاخ بشاخ
باز آمد و پیوست بدریای وجود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۱
طایر صفتان بخلق زوری نگنند
راضی بجوی شوند و شوری نکنند
رندان چو هما باستخوانی قانع
تا دانه هم از دانه موری نکنند
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۳
روز غم اگر بکوتهی میگردد
آن غم سبب روز بهی میگردد
پر شاد مشو که جام عدل مه نو
آن لحظه که پر گشت تهی میگردد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۴
خر نیست کسی که از جهان ناز خرد
یا عشوه این سپهر کجباز خرد
خود را بغم جهان چرا بفروشم
من بنده آن که از غمم باز خرد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۵
اکسیر نظر ورای تعلیم بود
تعلیم درین ره سر تسلیم بود
خاک تن خوش زر کن از فیض نظر
تا در نظرت خاک زر و سیم بود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۰
هر ذره که صبر یار خود خواهد کرد
خورشید فلک شکار خود خواهد کرد
از صبر هزار ساله چون نوح مرنج
هم صبر که صبر کار خود خواهد کرد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۱
مستی که ندامت از شرابش باشد
ور ترس خدا دلی کبابش باشد
بهتر ز کسی که مست باشد ز غرور
در سجده حق سری به خوابش باشد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۴
آنان که بخلق از ره معنی نگرند
کی خلق خدا چو یکدیگر میشمرند
کی باز بود همچو کبوتر بوقار
او گوشت خورد کبوترش گوشت خورند
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۳
تعظیم خسان به جا و مسکن باشد
گل باش که مسکن تو گلشن باشد
گردر تو فروغ معنیی هست چو شمع
هر جا که تویی جا به تو روشن باشد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۷
آنانکه به بند زینت و زیب تنند
خود را بزبان مردمان می فکنند
آنکس که خود آراست بود دشمن خود
گر شاخ گل است کاخرش می شکنند
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۹
می را که خمار در کمین است چه سود
خیرش بهزار شر قرین است چه سود
گر سود تنست عقل و دین راست زیان
سودی که زیان عقل و دین است چه سود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۰
گر عمر بکار می کنی حیف بود
وین نامه بهر زه طی کنی حیف بود
جاییکه سروش غیب آید سوی تو
گرگوش بچنگ و نی کنی حیف بود