عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۲۹
تو آلت فعل و در میان هیچ نئی
وز فاعل و فعل جز نشان هیچ نئی
تو عالمی و مراد از عالم تو
چون درنگری درین میان هیچ نئی
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۰
خود را تو عظیم کم کسی می شمری
در سرّ خود افسوس که کم می نگری
از جملهٔ کاینات مقصود توی
دردا و دریغا که زخود بی خبری
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۱
بر درگه کبریا تو جز شاه نئی
دردا که تو خود طالب درگاه نئی
سرمایهٔ هرچ هست جز سرّ تو نیست
افسوس که از سرّ خود آگاه نئی
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۲
ای دل تو گر از غبار تن پاک شوی
تو روح مطهّری بر افلاک شوی
عرش است نشیمن تو شرمت ناید
کآیی و مقیم خطّهٔ خاک شوی
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۴
عمری به غلط سوخته خرمن بودم
در دوستی ات به کام دشمن بودم
چون چشم من از خاک درت روشن شد
دیدم به یقین حجاب من من بودم
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۵
گر نفس وجود خویشتن استردی
یکباره ازین گلخن تن جان بردی
پیش از مردن بمیر و جاوید بمان
ورنه پس از آن مرگ چو مردی مردی
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۶
ای دل به وصالش به تمنّا نرسی
تا در خاکی به اوج اعلا نرسی
تا سر بنیفکنی نباشی زنده
از لا چو بنگذری به الّا نرسی
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۷
تا بستهٔ جان و خستهٔ تن باشم
در دوستی ات به کام دشمن باشم
از خود چو برون شوم تو را می بینم
پس پرده میان من و تو من باشم
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۸
گر کافر از آن کسی که او دشمن تست
بنگر تو به کافری که اندر تن تُست
با کافر رومی تو خصومت چه کنی
چون کافر تو درون پیراهن تُست
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۹
ای دل چو به کوی وصل گشتی دمساز
در کوی خرابات خرد را درباز
یک بند مسلسل است بنیاد قدیم
آن هستی نفس تست او را در باز
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۴۱
گر صید عدم شوی زخود رسته شوی
گر در صفت خویش روی بسته شوی
می دان که وجود تو حجاب ره تست
با خود منشین که هر زمان خسته شوی
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۴۲
تا بتوانی به طبع خود کار مکن
البته رفیق بد به خود یار مکن
دانی که رفیق بد که را می گویم
نفس تو به قول نفس تو کار مکن
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۴۳
این ره نبرد مگر به سر ناپاکی
شوخی، شنگی، قلندری، بی باکی
خاکت بر سر حدیث سر چند کنی
آنجا که هزار سر نیرزد خاکی
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۴۴
اسرار ورا اگر نهان خواهی کرد
خود را به ره عشق عیان خواهی کرد
دلدار بهای وصل جان خواهد جان
بسم الله اگر به ترک جان خواهی کرد
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۴۵
ره رَو اگر او زراه رَو آگه شد
آن کس که زخود برون شد او گمره شد
از پای توَست راه تو تا سر تو
سر زیر قدم درآر و ره کوته شد
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۴۶
گر دل نفسی از سر جان برخیزد
غمهای نشسته بی کران برخیزد
آن دم که تو با گناهِ خود بنشینی
با این همه غصّه از میان برخیزد
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۴۸
پروانگکی به پیش شمعی بپرید
در گوشهٔ شمع گوشهٔ یک تنه دید
جان داد به شکرانه در آن حجره خزید
بی جان دادن کسی به جانان نرسید
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۵۱
اصحاب طلب چون به صفایی برسند
خواهند کز آنجا به رضایی برسند
دست از سرو پای وانگیرند از ره
یا سر ننهند تا به جایی برسند
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۵۳
از بهر شناختن نکو کن خود را
زیرا که سزا نکو بود نیکو را
بس نادره رسمی است که در راه طلب
تا بی تو نگردی نشناسی او را
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۵۴
در درد اگر تو از دوا محرومی
اندیشه مکن تا تو چرا محرومی
آکندهٔ حشو شهوتی ای مسکین
زان است که از عشق خدا محرومی