عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۴۰ - الصفا
تا تعبیهٔ عشق مصفّا نشود
فکر تو به از لؤلؤ لالا نشود
تا پردهٔ اسرار به هم برندری
ادراک تو بر عالم اعلا نشود
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۴۲ - الصفا
شرط است مرا زخویشتن برگشتن
با هر که کم از من است همسر گشتن
نابالغی مرا مشوّش نکند
دون القلتین است مکدّر گشتن
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۴۵ - الصّبر
در محنت اگر چه صبر ایّوبی به
چون عشق به روی تست مغلوبی به
هرگاه که از حجاب بیرون آیی
ناچیز شود وجود محجوبی به
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۴۶ - الصّبر
دل خوش کن و بر صبر گمار اندیشه
یعنی که دگر به دل مدار اندیشه
کو صبر و کدام دل، چه می گویی تو
یک قطرهٔ خون است و هزار اندیشه
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲
باید که زجمله خلق تنها گردی
آنگه به طریق خرقه پیدا گردی
هرگه که به لبس خرقه گردی قانع
چون خرقه کفن شود تو رسوا گردی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۷
چون از سر جد پای نهادی در کار
سررشتهٔ خود به دست عشقش بسپار
می کوش به قدر جهد و دل خوش می دار
کاو چارهٔ کار تو بسازد ناچار
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۸
تا ره نروی به صبح منزل نرسی
تا جان نکنی به هیچ حاصل نرسی
حال سگ اهل کهف از نادره هاست
تا حل نشوی به حل مشکل نرسی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۶
خود بین هرگز به هیچ حاصل نرسد
تا جان ندهد به عالم دل نرسد
بی بدرقهٔ صدق و رفیق اخلاص
در راه طلب کسی به منزل نرسد
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۷
بیگانه صفت دلا هوایی می زن
گه گه لافی زآشنایی می زن
زآن پیش که دست اجلت گیرد باز
در راه خلاص دست و پایی می زن
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۰
ای تن همه وصل کار سازی است مخسب
وز یار همه بنده نوازی است مخسب
هان تا تو به جهد دیده برهم نزنی
جان یافته ای چه جای بازی است مخسب
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۱
گر می خواهی بقا و پیروز مخسب
بر آتش عشق دوست می سوز مخسب
صد شب خفتی و حاصلت آن دیدی
از بهر خدا امشب تا روز مخسب
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۲
ایّام گلست و عیش باقی است مخسب
آخر نه لبت بر لب ساقی است مخسب
امشب شب خنیاگر شمع است مخسب
برخیز که پرده ها عراقی است مخسب
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۳
هستم به وصالِ دوست دلشاد امشب
وز غصّهٔ هجر گشته آزاد امشب
با یار نشسته و به دل می گویم
یا رب که کلید صبح گم باد امشب
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۵
تا چند شوی تو از پی شمع و شراب
تا چند دهی بهر بتان دل را تاب
من بندهٔ آن دلم که روزان و شبان
بی شاهد عاشقند و بی باده خراب
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۶
کردیم دل از جمله مسلّم امشب
کردیم وداع جمله عالم امشب
گر پای مرا هر سر مویی بند است
دست از همه کوتاه کنم هم امشب
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۷
جز حق تو بکن جمله فراموش امشب
وز جام وصال باده می نوش امشب
تا بوک به وصل جاودانی برسی
منشین و به جان و دل همی کوش امشب
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۸
زنهار پی طبع هوس پَیمایت
تاریک مکن روان روشن رایت
تو از سر صدق یک نفس با او باش
تا هر که جز اوست سر نهد در پایت
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۹
ای دل تو چنان بزی که هشیار شوی
تا بوک دمی به اهل دل یار شوی
سرمایهٔ تو دمی است، آن دم را باش
کان دم زتو رفت نقش دیوار شوی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۳۲
چون بی خبران مگرد هر دم به دری
پادار و زسر مرو به هر درد سری
تلخی و خوشی جمله عالم خوابی است
بیدار شوی از تو نماند اثری
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۳۳
باطل بینم به سوی کعبه سفرت
بی حاصل بینم سفر پرخطرت
اینجا که نشسته ای درِ دل بگشا
تا یار در آن لحظه درآید زدرت