عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۵
با دلبر خود همیشه همدم مائیم
در بزم وصال یار محرم مائیم
انکس که بیکنظر دو عالم بفروخت
میدان بیقین که در دو عالم مائیم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۰۷
گفتم که شراب ارغوانی نخورم
می گر شود آب زندگانی نخورم
گفتند که آشکارکردی توبه
گفتم نه چنان که هم نهانی نخورم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۱
ما با همه کس بر در استیناسیم
مشهور جهان چون خضر و الیاسیم
ما را همه کس شناسد اما کس را
تا شهره نباشد بیقین نشناسیم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۲
تا چند نهد برگ گلت خار دلم
تا کی طلبد نرگست آزار دلم
عیسی نفسا سبحه و سجاده مگیر
وز طره بده صلیب و زنار دلم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۵
زین پیش که سودای جنون داشت سرم
بودی هوس مشغله و شور و شرم
با عامه از این پس آبحیوان نخورم
گر ز آتش تشنگی بسوزد جگرم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۶
هر چند که در هستی خود مینگرم
معنیم یکی و در هزاران صورم
جز خاک نیم ولیکن از غایت لطف
آبم که بهر جام برنگی دگرم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۸
نه روح درین زمانه نی تن مائیم
نی تیره در این زمانه نه روشن مائیم
رفتم من و جملگی دگر دوست شدم
کارم بگذشت زانکه آن من مائیم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۹
در صورت اگر چه غیر اغیار نه ایم
از روی حقیقت بجز ازیار نه ایم
مستم ز می تجلی یار مدام
یک لحظه درین میکده هشیار نه ایم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۰
از اهل زمانه مرد بیغم مائیم
با یار همیشه شاد و خرم مائیم
تا کی پی او بهر طرف میگردیم
بر ما نگر و ببین که او هم مائیم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۱
عاشق که باو دوست بنازد مائیم
آن نی که گهی یار نوازد مائیم
آن رند قمار خانه یا میر بساط
کو در یک داو خود ببازد مائیم
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۴
ایگل مشو از بلبل خوشگوی نهان
آخر چه کنی از گل خود روی نهان
شمعی تو و پروانه جانسوز منم
کی شمع ز پروانه کند روی نهان
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۷
ای از تو جهان برون تو بیرون ز جهان
پروانه شمع رخ تو طوطی جان
هم لطف تو دیده نرگس نابینا
هم شکر تو گفته سوسن بسته زبان
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۱
از بهر نشاط و طرب ای ابن یمین
با دختر رز تا بتوانی منشین
کوام خبائث است و از خاطب خویش
جز گوهر عقل می نخواهد کاوین
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۲
ای عاجز از ادراک کمال تو گمان
هرچ آن نه ره تست گرفتم کم آن
جز قدرت دست تو در آفاق که کرد
از یک سر ماه تیر و از سری هم دو کمان
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۴
در حیرتم از قاضی احکام کهن
کز حکم ویند اهل جهان بی سر و بن
محکم سجلی بسته که اینکار تو نیست
پس حکم همی کند که اینکار بکن
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۵
خوشباش که روزی رسد ای ابن یمین
حاجت نبود مگر بکوشش چندین
از دست طمع محنت و خواری چه کشی
قانع شو و با راحت و عزت بنشین
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۷
یا رب بچه موجب بمن بیسر و بن
هر لحظه غمی نو دهد اینچرخ کهن
دارم بقضا رضا ولی میگویم
دردم چو تو داده ئی دوا نیز تو کن
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۲
در وصف تو هر چند زبان گفت سخن
از حالت من گه بیان گفت سخن
چون من تو و تو منی چگویم من و تو
آری چکنم چنین توان گفت سخن
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۳
باد سحری دوش من و یک دو سه تن
بودیم در آرزوی آنسرو چمن
گفتیم که آرد بر ما خاک درش
باد سحر از میانه برخواست که من
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۶
با نرگس جادوی تو گفت ابن یمین
کز تست دل خسته چنین زار و حزین
ناگاه بگوش او فرو گفت خرد
برخیز و مده صداع مستان چندین