عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۷
ایدل اگرت کار موافق نبود
میدان که جهان بکام عاشق نبود
صدق آر فرا پیش که نوری ندهد
چون صبح دوم دلی که صادق نبود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۷
تا در تن من هیچ رگ و پی باشد
اندر رگ من بجای خون می باشد
مستی نتوان زد ز می نسیه خلد
بر نقد زنم که داند آن کی باشد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۸
تا مرغ روانت در قفس خواهد بود
رزقت رسد آن قدر که بس خواهد بود
چون راه نفس بسته شد اندیشه مکن
زانحال که وارثی ز پس خواهد بود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۱
تا یوسف عهد را بچاه افکندند
از اوج سپهر حسن ماه افکندند
گو منطقه سپهر بگسل پس از این
چون از سر خورشید کلاه افکندند
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۳
تا ماتم فرزند علی گشت پدید
خون گشت دل کسیکه این قصه شنید
ناهید شکست چنگ و گیسو ببرید
خون شفق از دیده خورشید چکید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۴
تا قدر بلند آسمان پست شود
با جود تو هر چه نیست آن هست شود
کان گر چه زر و سیم فراوان دارد
از دست و کف تو چون کف دست شود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۹
آنکس که ز عاشقان نشانی دارد
افسرده دلی و گرم جانی دارد
او را نه لبی و نه دهانی پیداست
وز مشک و زر و سیم زبانی دارد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۹
خوش باش که جز تو دگری نیست پدید
وز آخرت الا خبری نیست پدید
امروز تمتعی ز دنیا بردار
کز حالت فردا اثری نیست پدید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۶
دلبر شب دوش چون ز رخ پرده گشود
مه کرد طلوع و نور بر نور فزود
ماهش برهی نمود تا حاضر بود
چون ماه برفت او برهی ماه نمود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۸
روشن شود آنرا که هدایت باشد
کین دور وجود بینهایت باشد
در دایره هر نقطه که غایت گیری
شاید که همان نقطه بدایت باشد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۰
ز اندیشه هر چه وصف مالی دارد
دل ابن یمین همیشه خالی دارد
خود رفت هر آنچه رفت و نا امده است
خرم دل انکه ذوق و حالی دارد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۴
رویت که در او دیده صفای جان دید
جانست از انش نتوان آسان دید
حقا که چو عمر ناکزیرست ولیک
چون عمر بجز بر گذرش نتوان دید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۲
در ابر فنا ماه چگل پنهان شد
در پرده غم شادی دل پنهان شد
از عین کمال بلبل گلشن جود
در موسم گل بزیر گل پنهان شد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۳
هر فتنه که بر سرم کنون میاید
از فعل بد باده برون میاید
هان ایدل آشفته دگر ننشینی
با دختر رز که بوی خون میاید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۵
ملهم چو نعیم این جهان فانی دید
بفروخت جهان را و بدان فقر خرید
با هر که در افتاد بدعوی داری
هر روسپیی بدید صد بار درید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۸
شادانکه دلش بغور کاری بیناد
وین قاعده غیر بختیاری ننهاد
بر گلبن آرزو چو نشکفت گلی
تا در پی آن زمانه خاری ننهاد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۴
رفتند و رویم و هر که آید برود
هر چیز که شاید و نشاید برود
دانم چو نباید آنچ با تو نبود
آنهم که ببایدت نپاید برود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۵
نیک و بد این جهان فانی گذرد
و اندوه و نشاط و شادمانی گذرد
المنه لله که جهان هست چنانک
هر گونه که او را گذرانی گذرد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۶
زان پیش که این گنبد دوار نبود
و اندر دو سرا ز خلق دیار نبود
بر نقد تو سکه بدو نیک زدند
خوشباش هر آنچه رفت انگار نبود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۴
در عالم توحید کسی راه برد
کو راه بنور دل آگاه برد
از خویش برون آید و گوید همه اوست
گر کرد چنین راه بالله برد