عبارات مورد جستجو در ۷۹۷۷ گوهر پیدا شد:
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۸
خورشید چو بیند ای ملک رای تورا
وین فر و جمال عالم ارای تورا
جوینده شود بزمگه و جای تو را
تا سجده برد خاک‌کف پای تورا
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۹
خورشید فلک سجده برد رأی تو را
ور سجده برد روی دلارای تورا
من خود چه‌ کسم که جان کنم جای تو را
جان در تن من خاک سزد پای تو را
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰
ای شاه چو بیند آسمان رای تو را
وین طبع لطیف رامش افزای تو را
احسنت زند طلعت زیبای تو را
خواهد که شود خاک‌ کف پای تو را
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴
تا شاه نشاط دجله کردست امشب
اندر دل بندگان فزودست طرب
دریاست شه پاکدل پاک نسب
دریا به ‌میان دجله در هست عجب
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶
ای شاه زمین بر آسمان داری تخت
سست است عدو تا تو کمان داری سخت
حمله سبک آری وگران داری لخت
پیری تو به تدبیر و جوان داری بخت
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵
ای شاه به دولت از جهان بهر توراست
بر جان و تن مخالفان قهر توراست
سلطانی عصر و شاهی دهر توراست
با این همه فتح ماوراء‌النهر تو راست
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶
ای شاه زمانه بخت پیروز تو راست
اندیشه و رای عالم‌افروز تو راست
شمشیر ظفرساز عدوسوز تو را ست
ز انطاکیه تا کاشغر امروز تو را ست
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷
رخشنده چو مهرست ضمیری که تو راست
عالی چو سپهرست سریری که تو راست
فرمانده خلق است مشیری که تو راست
مخدوم جهان است وزیری که توراست
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹
علم تو زعلم خضر و آصف بیش است
حلم تو زحلم مَعن‌ وَاحنَف بیش است
از صاعقه شمشیر تو را تف بیش است
وز مورچه ترکان تو را صف بیش است
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴
نور ملک ای ملک به نام تو درست
دور فلک ای ملک به دام تو درست
کان ظفر ای ملک به‌ کام تو درست
جان طرب ای ملک به جام تو درست
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵
آتش تیغی و تا به محشر تف توست
باران صفتی و هفت‌کشور صف توست
جم دولتی و قوام دین آصف توست
دریاکفی و همه جهان درکف توست
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶
ای شاه دل روشن تو جوشن توست
عالم شده روشن از دل روشن توست
پریدن جبریل به پیرامن توست
صید ملک‌الموت سر دشمن توست
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۴۵
ای شاه فلک یاد تو را نوش گرفت
شمشیر تو را ظفر در آغوش‌ گرفت
اقبال تو را غاشیه بر دوش گرفت
اد‌بار مخالف تو را گوش گرفت
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲
گیتی ملکا جز به تو آباد مباد
در عادت تو جز هنر و داد مباد
خصم تو ز بند محنت آزاد مباد
هر کاو به تو شادی نکند شاد مباد
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳
هر کار که هست جز به‌ کام تو مباد
هر خصم‌ که هست جز به دام تو مباد
هر شاه که هست جز غلام تو مباد
هر خطبه که هست جز به نام تو مباد
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴
ای ناصر دین ناصر تو یزدان باد
اقبال تو در تن سعادت جان باد
گردون به مراد رای تو گردان باد
وز گردش آن هر چه تو خواهی آن باد
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷
تا دولت تو به گرد گردون گردد
گردون همه بر فال همایون‌ گردد
ور با تو ستاره‌ای دگرگون گردد
تیره شود و ز چرخ بیرون‌ گردد
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸
ای از همه خسروان چو افریدون فرد
وز دولت تو رسیده بر گردون گَرد
ای ‌گشته به دولت تو روزافزون مرد
ایزد به تو این جهان ا‌همه‌ا میمون‌ کرد
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۶۴
چون شاه جهان کمان کشیدن گیرد
پیروزی از آسمان رسیدن گیرد
هر تیر کز آن کمان پریدن گیرد
صبحی دگر از ظفر دمیدن‌ گیرد
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۶۶
ای شاه زمین فلک سریرتو سزد
مریخ به جَدْی پرّ تیر تو سزد
خورشید نگویم که دبیر تو سزد
یک نقطه ز اتوقیع‌ا وزیر تو سزد