عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۴۶
درویشی از شیخ سؤال کرد کی اورا از کجا طلبیم؟ گفت کجاش جستی که نیافتی؟ اگر قدمی از صدق در راه طلب نهی در هرچ نگری او را بینی.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۴۷
شیخ گفت آن بنده که بدوزخش می‌برند از دور نوری بیند، گوید آنچ نورست؟ گویند نور فلان پیرست. گوید من در دنیا آن پیر را دوست داشتمی. باد آن سخن را بگوش پیر رساند، آن عزیز بشفاعت در حضرت حقّ سبحانه و تعالی سخن گوید درحقّ آن عاصی، خداوند تعالی به شفاعت آن عزیز اورا آزاد کند.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۴۸
شیخ را سؤال کردند کی چیست کی بعضی از دوستان را پدید آورد وبعضی را نهان می‌دارد؟ شیخ گفت آنرا کی حقّ تعالی دوست دارد پنهان دارد وآنکه حقّ را سبحانه و تعالی دوست دارد آشکار کند.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۴۹
از شیخ پرسیدند کی صوفی کیست؟ گفت آنست که هرچ کند بپسند حقّ کند تا هرچ حقّ کند او بپسندد.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۵۱
شیخ گفت پیران ماوراءالنهر گفته‌اندکه شرک را منزل بطرست و ایمان را منزل حزنست.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۵۲
شیخ گفت: اندوه حصاریست بنده را از حمایت حق از بلاها.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۵۳
شیخ گفت اهل دنیا صیدشدگان ابلیس‌اند به کمند شهوات و اهل آخرت صید شدگان حقّ‌اند به کمند اندوه قال اللّه تعالی لاتَفْرَحْ اِنْ اللّه لایُحِبُّ الفَرِحین و قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم: اِنَّ اللّه تَعالی یُحِبُّ کُلَّ قَلبٍ حَزِین.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۵۴
شیخ گفت چون کسی رامهمی پیش آید در خاطر آید بحقّ تعالی بباید گفت، آنگه بهرکه از غیب برآن خاطر گذر کند بباید گفت و خود را در میان نباید دید.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۵۵
شیخ گفت درویشی را کی هرچ بباید گفت تو بگوی که ناگفته نماند و هرچ بباید کردن تو بکن کی ناکرده نماند.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۵۶
بخط خواجه ابوالبرکات شیخ دیدم که نبشته بود کی از پیر ابوبکر درونی شنیدم کی گفت از پیر بوالحسن باروزی شنیدم کی وی گفت کی این خبر از شیخ بوسعید بوالخیر شنیدم و سماع دارم کی رسول صلی اللّه علیه و سلم گفته است: من احبَّ قوماً علی اعمالهم حُشر فی زمرتهم و حوسب بحسابهم و ان لم یعمل باعمالهم.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۵۷
شیخ گفت: الغنی تعب محبوب و الفقر راحة مکروهة و جملۀ فضلا و مشایخ اختیار کرده‌اند کی هیچ کس درین معنی موجزتر و نیکوتر ازین نگفته است.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۵۸
آورده‌اند کی هر فرزند و نبیرۀ کی پیش شیخ آوردند درآن ساعت کی در وجود آمده است تا بانگ نماز بگوشش فرو گوید شیخ دهان بر گوش وی نهاده است و به گوشش فرو گفتی بجای بانگ نماز که این حدیث را باید بود.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۵۹
شیخ گفت: من نظر الی الخلق بعین الخلق طالت خصومته معهم و من نظر الیهم بعین الحقّ استراح منهم.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۲
شیخ را در مجلس سؤال کردند کی ما التصوف؟ شیخ گفت: التصوف الصبر تحت الامر و النهی و الرضا و التسلیم فی مجاری الاقدار. پس گفت: لم یظهر علی احد حالة شریفة منیفة الا واصلها الصبر تحت الامر و النهی و الرضا و التسلیم بقضاء اللّه و احکامه عزوجل.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۴
شیخ گفت: العالم هوالمخلص فمن لااخلاص له فی قلبه فلا علم له فی دینه و شرعه. یکی گفت یا شیخ اخلاص چیست؟ گفت رسول صلی اللّه علیه و سلم گفته است که اخلاص سرّیست از اسرار حقّ در دل و جان بنده که نظر پاک او بدان سر است و مدد آن سر از نظر پاک سبحانست و موحد که موحد است بدان سر است. کسی گفت ای شیخ آن سر چیست گفت لطیفۀ از الطاف حقّ چنانک گفته است اللّه لَطِیفٌ بِعِبادِه و آن لطیفه بفضل و رحمت حقّ تعالی پیدا گردد نه به کسب و فعل بنده، ابتدا نیازی و حزنی و ارادتی در دلش پدید آرد آنگه بدان نیاز و حزن نظری کند به فضل و رحمت لطیفۀ درآن دل بنهد که لایطّلع علیه ملک مقرب ولا نبی مرسل و آن لطیفه را سرّاللّه گویند و آن اخلاص است با رسول صلی اللّه علیه گفت تا با خلق بگوید قُلْ بِفَضلِ اللّه وَبِرَحمَتِه فَبِذلِک فَلْیَفْرَ حُواهُوَ خَیرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۵
شیخ گفت: من کان حیوته بنفسه فحیوته الی ذهاب روحه و من کان حیوته بالاخلاص و الصدق فهو حی بقلبه ینقل من دار الی دار. پس گفت: الاخلاص الذی لایکتبه الملکان ولایطلع علیه انسان.
شیخ گفت هرکس کی بنفس زنده است به مرگ بمیرد و هرکه باخلاص و صدق زنده است هرگز نمیرد، از سرایی به سرایی نقل کند. پس شیخ گفت:
یا عزَّ اُقْسِمُ بِالَّذِی اَنَا عَبدُه
وَلَهُ الحجیجُ وَما حَوَت عَرفات
لا ابتَغِی بَدَلاً سِواکِ خَلیلةً
فَثِقی بِقَولی وَالکِرامُ ثقات
وَلَو اَنَّ فَوقی تربةً وَدَعَوْتنی
لَاَجَبْتُ صوتِکَِ وَالعِظامُ رُفات
وَاِذا ذَکَرتُکِ یا خَلُوب تَقَطَّعَتْ
کبدی عَلَیْکِ وَزادَتِ الحَسَرات
پس شیخ را وقت خوش گشت و این بیت بگفت:
گر مرده بوم برآمده سالی بیست
چند پندرای که گورم از عشق تهیست
گر دست بخاک برنهی کاینجا کیست
آواز آید که حال معشوقم چیست
پس شیخ گفت معشوقۀ موحدان آن سر پاکست و این سر باقی بود آن سر بنظر حقّ قایمست و حقّ راست و از نصیب خلق پاکست و درین قالب عاریتی است هر کرا آن سر هست حَیّ است و هر کرانیست او حیوانست.
شیخ گفت روزی بر سر منبر: الامن عاش باللّه لایموت ابدا.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۷
شیخ گفت فضل ما بر شما از آنست که شما با ما گویید و ما با او گوییم، شما از ما شنوید و ما از وی شنویم شما با ما باشید ما با او باشیم.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۸
شیخ گفت: حقّیقة العبودیة شیئان: حسن الافتقار الی اللّه و هذا من باطن الاحوال و حسن القدوة برسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم و هذا الذی لیس للنفس فیه نصیب و لاراحة. گفت: طوبی لمن کان له فی عمره نفس واحد، خنک آنکه او را در همه عمر نفسی صافی برآید و آن نفس ضد نفس باشد و هر کجا نفس غالب بود این نفس نباشد بلکه دود تنور بود.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۹
شیخ گفت: ارادة الحقّ فی الخلق بلاخلق. پس گفت این تغیر و تلون و شورش و اضطراب همه نفسیست آنجا که اثری از انوار حقّیقت کشف شود آنجا نه ولوله بود ونه دمدمه ونه تغیر و نه تلون لیس مع اللّه وحشة ولامع النفس راحة. پس گفت:
مرد باید کی جگر سوخته خندان بودا
نه همانا کی چنین مرد فراوان بودا
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۱
شیخ گفت: ان اللّه تعالی فی کل یوم ثلثمائة و ستین نظرة الی قلب عبده.
پس گفت: کشش به از کوشش، تا کشش نبود کوشش نبود و تا کوشش نبود بینش نبود.
پس گفت: من طلبه بالعبودیة لایجده و من طلبه به یوشک ان یجده.
پس گفت: لوبسط بساط المجدوالفضل لدخل ذنوب الاولین و الاخرین فی حاشیة من حواشیه ولوبدت عین من عیون الجود الحقّ المُسیء بالمحسن.
پس گفت: درویشان نه ایشان‌اند اگر ایشان ایشان بودندی نه درویشان بودندی اسم ایشان صفت ایشان است هرکه بحقّ راه طلبد گذرش بر درویشان باید کرد که در وی ایشانند.
شیخ ما گفت: انقطع عن الکل حتی یکون لک الکل، پس گفت:
الذکر یمنعنی والجودیطمعنی
والحقّیمنع عن هذا و عن ذاکا
فلاوجود ولاذکر اسیر به
حتی فوآدی اذ نادیت ایاکا