عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۴۶
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۴۷
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۴۸
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۴۹
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۵۱
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۵۲
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۵۳
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۵۴
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۵۵
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۵۶
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۵۷
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۵۸
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۵۹
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۲
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۴
شیخ گفت: العالم هوالمخلص فمن لااخلاص له فی قلبه فلا علم له فی دینه و شرعه. یکی گفت یا شیخ اخلاص چیست؟ گفت رسول صلی اللّه علیه و سلم گفته است که اخلاص سرّیست از اسرار حقّ در دل و جان بنده که نظر پاک او بدان سر است و مدد آن سر از نظر پاک سبحانست و موحد که موحد است بدان سر است. کسی گفت ای شیخ آن سر چیست گفت لطیفۀ از الطاف حقّ چنانک گفته است اللّه لَطِیفٌ بِعِبادِه و آن لطیفه بفضل و رحمت حقّ تعالی پیدا گردد نه به کسب و فعل بنده، ابتدا نیازی و حزنی و ارادتی در دلش پدید آرد آنگه بدان نیاز و حزن نظری کند به فضل و رحمت لطیفۀ درآن دل بنهد که لایطّلع علیه ملک مقرب ولا نبی مرسل و آن لطیفه را سرّاللّه گویند و آن اخلاص است با رسول صلی اللّه علیه گفت تا با خلق بگوید قُلْ بِفَضلِ اللّه وَبِرَحمَتِه فَبِذلِک فَلْیَفْرَ حُواهُوَ خَیرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۵
شیخ گفت: من کان حیوته بنفسه فحیوته الی ذهاب روحه و من کان حیوته بالاخلاص و الصدق فهو حی بقلبه ینقل من دار الی دار. پس گفت: الاخلاص الذی لایکتبه الملکان ولایطلع علیه انسان.
شیخ گفت هرکس کی بنفس زنده است به مرگ بمیرد و هرکه باخلاص و صدق زنده است هرگز نمیرد، از سرایی به سرایی نقل کند. پس شیخ گفت:
یا عزَّ اُقْسِمُ بِالَّذِی اَنَا عَبدُه
وَلَهُ الحجیجُ وَما حَوَت عَرفات
لا ابتَغِی بَدَلاً سِواکِ خَلیلةً
فَثِقی بِقَولی وَالکِرامُ ثقات
وَلَو اَنَّ فَوقی تربةً وَدَعَوْتنی
لَاَجَبْتُ صوتِکَِ وَالعِظامُ رُفات
وَاِذا ذَکَرتُکِ یا خَلُوب تَقَطَّعَتْ
کبدی عَلَیْکِ وَزادَتِ الحَسَرات
پس شیخ را وقت خوش گشت و این بیت بگفت:
گر مرده بوم برآمده سالی بیست
چند پندرای که گورم از عشق تهیست
گر دست بخاک برنهی کاینجا کیست
آواز آید که حال معشوقم چیست
پس شیخ گفت معشوقۀ موحدان آن سر پاکست و این سر باقی بود آن سر بنظر حقّ قایمست و حقّ راست و از نصیب خلق پاکست و درین قالب عاریتی است هر کرا آن سر هست حَیّ است و هر کرانیست او حیوانست.
شیخ گفت روزی بر سر منبر: الامن عاش باللّه لایموت ابدا.
شیخ گفت هرکس کی بنفس زنده است به مرگ بمیرد و هرکه باخلاص و صدق زنده است هرگز نمیرد، از سرایی به سرایی نقل کند. پس شیخ گفت:
یا عزَّ اُقْسِمُ بِالَّذِی اَنَا عَبدُه
وَلَهُ الحجیجُ وَما حَوَت عَرفات
لا ابتَغِی بَدَلاً سِواکِ خَلیلةً
فَثِقی بِقَولی وَالکِرامُ ثقات
وَلَو اَنَّ فَوقی تربةً وَدَعَوْتنی
لَاَجَبْتُ صوتِکَِ وَالعِظامُ رُفات
وَاِذا ذَکَرتُکِ یا خَلُوب تَقَطَّعَتْ
کبدی عَلَیْکِ وَزادَتِ الحَسَرات
پس شیخ را وقت خوش گشت و این بیت بگفت:
گر مرده بوم برآمده سالی بیست
چند پندرای که گورم از عشق تهیست
گر دست بخاک برنهی کاینجا کیست
آواز آید که حال معشوقم چیست
پس شیخ گفت معشوقۀ موحدان آن سر پاکست و این سر باقی بود آن سر بنظر حقّ قایمست و حقّ راست و از نصیب خلق پاکست و درین قالب عاریتی است هر کرا آن سر هست حَیّ است و هر کرانیست او حیوانست.
شیخ گفت روزی بر سر منبر: الامن عاش باللّه لایموت ابدا.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۷
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۸
شیخ گفت: حقّیقة العبودیة شیئان: حسن الافتقار الی اللّه و هذا من باطن الاحوال و حسن القدوة برسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم و هذا الذی لیس للنفس فیه نصیب و لاراحة. گفت: طوبی لمن کان له فی عمره نفس واحد، خنک آنکه او را در همه عمر نفسی صافی برآید و آن نفس ضد نفس باشد و هر کجا نفس غالب بود این نفس نباشد بلکه دود تنور بود.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶۹
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷۱
شیخ گفت: ان اللّه تعالی فی کل یوم ثلثمائة و ستین نظرة الی قلب عبده.
پس گفت: کشش به از کوشش، تا کشش نبود کوشش نبود و تا کوشش نبود بینش نبود.
پس گفت: من طلبه بالعبودیة لایجده و من طلبه به یوشک ان یجده.
پس گفت: لوبسط بساط المجدوالفضل لدخل ذنوب الاولین و الاخرین فی حاشیة من حواشیه ولوبدت عین من عیون الجود الحقّ المُسیء بالمحسن.
پس گفت: درویشان نه ایشاناند اگر ایشان ایشان بودندی نه درویشان بودندی اسم ایشان صفت ایشان است هرکه بحقّ راه طلبد گذرش بر درویشان باید کرد که در وی ایشانند.
شیخ ما گفت: انقطع عن الکل حتی یکون لک الکل، پس گفت:
الذکر یمنعنی والجودیطمعنی
والحقّیمنع عن هذا و عن ذاکا
فلاوجود ولاذکر اسیر به
حتی فوآدی اذ نادیت ایاکا
پس گفت: کشش به از کوشش، تا کشش نبود کوشش نبود و تا کوشش نبود بینش نبود.
پس گفت: من طلبه بالعبودیة لایجده و من طلبه به یوشک ان یجده.
پس گفت: لوبسط بساط المجدوالفضل لدخل ذنوب الاولین و الاخرین فی حاشیة من حواشیه ولوبدت عین من عیون الجود الحقّ المُسیء بالمحسن.
پس گفت: درویشان نه ایشاناند اگر ایشان ایشان بودندی نه درویشان بودندی اسم ایشان صفت ایشان است هرکه بحقّ راه طلبد گذرش بر درویشان باید کرد که در وی ایشانند.
شیخ ما گفت: انقطع عن الکل حتی یکون لک الکل، پس گفت:
الذکر یمنعنی والجودیطمعنی
والحقّیمنع عن هذا و عن ذاکا
فلاوجود ولاذکر اسیر به
حتی فوآدی اذ نادیت ایاکا