عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۲۴
شیخ گفت مسلمانی گردن نهادن بود حکمهای ازلی را والاسلام ان یموت عنک نفسک».
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۲۵
شیخ گفت بنده به نماز بازنگرد خداوند سبحانه و تعالی گوید منگر من ترا بهتر از آنم. چون بار دوم بازنگرد خدای تعالی گوید منگر بچه می‌نگری ؟ چون بار سوم بازنگرد خداوند تعالی گوید شو بر آن کی بدو می‌نگری.
دانی که مرا یار چه گفتست امروز
جز ما بکسی در منگر دیده بدوز
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۲۶
شیخ ماگفت روزی بر سر جمع کی: بخدای کی داند و این هفتاد سوگند است کی هرکی را خدای عزو جل راه دیگر فرا پیش اونهد آنکس را از طریق حقّ بیفگنده بود. آنگه شیخ این بیت بگفت:
گفتار دراز مختصر باید کرد
وز یار بدآموز حذر باید کرد
یار بد آن بود که دو گوید دو گفتن کفر باشد، ازین حذر باید کرد و این نفس تست کی سخنهابتو درمی‌گوید و ترا با خلق بهم درمی‌فگند. گفتار دراز مختصر باید کرد آنست کی یکی گویی و بس.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۲۷
شیخ گفت خدای می‌گوید: اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللّه اَتْقیکُمْ. گرامی‌ترین شما پرهیزگَرترین شماست و پرهیز کردن از خودی خودست و چون تو از نفس خویش پرهیز کردی به وی رسیدی وَهذا صِراطُ رَبِّکَ مُستَقِیما اینست راه من دیگر همه کوریست. این راه صوّام را نبود و قوّام را نبود، عاید را نبود و ساجد را و راکع را نبود، این راه پرهیز کردنست از خویشتن و هذا صراط ربک مستقیما اینست راه من اگر راه مرا می‌خواهی.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۲۸
شیخ ما گفت «التصوف اسم واقع فاذا تم فهو اللّه»گفت درویشی نامی است واقع چون تمام شد و بغایت برسید آنجای خود جز خدای چیزی دیگر نماند.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۳۰
شیخ گفت هرچ نه خدای را نه چیز و هرکه نه خدای را نه کس.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۳۱
شیخ گفت هرکجا پنداشت تست دوزخست و هرکجا تو نیستی بهشتست.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۳۲
شیخ گفت حجاب میان بنده و خدای آسمان و زمین نیست و عرش و کرسی نیست پنداشت و منی تو حجابست،از میان برگیر بخدای رسیدی.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۳۴
شیخ گفت مردان تن را یله کرده‌اند و بر یکجای ملازمت کرده‌اند و تن در داده‌اند سالها برامید بوی این حدیث.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۳۵
از شیخ سؤال کردند کی ای شیخ در نماز دست بر کجا نهیم شیخ گفت دست بر دل و دل بر حقّ جل جلاله.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۳۶
شیخ گفت همه عنان و ران بسر کوی بایزید رسیده‌اند عنان باز کشیده‌اند، بایزید کو تا عنان قوی بیند؟
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۳۷
شیخ را پرسیدند که بنده از وایست خود کی باز رهد؟ گفت آنگه کی خداوندش برهاند. این بجهد بنده نباشد بفضل و خداوندی وی بود و بصنع و بتوفیق وی. نخست وایست این حدیث در وی پدید آرد، آنگه در توبه بر وی بگشاید، آنگه در مجاهده افگند تا بنده جهد می‌کند، یک چند در آن جهد خود سرمی‌کشد پندارد کی از جایی می‌آید و یاکاری می‌کند پس از آن عاجز آید و راحت نیابد کی حایض است و آلوده است، آنگه بداند کی آن طاعتها بپنداشت کرده است توبه کند و بداند کی بتوفیق خداوند بوده است چون این بداند آنگه راه حقّ بدلش درآید آنگه در یقین بروی بگشایند، یک چندی می‌رود و از همه کسی هر چیزی فرا می‌ستاند و خواریها بکشد و به یقین می‌داند کی این فراز کردۀ کیست آنگه شک از دلش برخیزد. پس در محبت بر وی بگشانید تا درآن دوستی یک چندی فرا نماید و در آن دوستی منی سر از مردم برزند و در آن منی ملامتها برپذیرد و ملامت این باشد کی هر چیزی پیش آید برپذیرد در دوستی خدای و از ملامت نیندیشد، پنداشتی در وی پدیدآید گوید من دوستدارم، در آن نیز یک چند بدود، از آن نیز برآید وبنه آساید و نیارامد و بداند کی خداوند را دوست می‌دارد و خداوند را با او فضلست این همه بدوستی و به فضل اوست نه بجهد ما، چون این همه بدید بیاساید، آنگاه در توحید بر وی بگشاید تا بداند و ببیند و شناساگرداندش تا بشناسد کی کارها بخداوندست جل جلاله اِنّما الاشیاء برحمةاللّه اینجا بداند کی همه اوست و همه و همه پنداشت است کی بدین خلق نهادست ابتلای ایشان را و بلای ایشان را و غلطیست کی بریشان می‌راند بجباری خویش برای آنکه صفت جباری اوراست، بنده بصفتهای او بیرون نگرد بداند کی خداوند اوست و آنچ خبر باشد عیانش می‌شود و معاینه می‌بیند ودر کردار خداوند نظاره می‌کند آنگاه به جمله بداند کی او را نرسد کی گوید من یا از من، اینجا درین مقام بنده را عجزی پدید آید و وایستها ازوی بیفتد، بنده آزاد وآسوده گردد، بنده آن خواهد کی او خواهد خواست، بنده رفت و بآسایش رسید، همه اوست و تو هیچ کس نیستی، اکنون همی گویی کی هیچ کس نه‌ام اول کار می‌باید آنگه دانش کی تا بدانی هیچ چیز نمی‌دانی و بدانی که هیچ کس نۀ، این چنین آسان آسان نتوان دانست و این بتعلیم و تلقین بنه آید و این بسوزن بر نتوان دوخت و برشته بر نتوان بست، این عطای ایزدست، تعلیم حقّ می‌باید ذلِکَ مِمّا عَلَّمَنی رَبِّی اَلْرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرآن. ثم قال الشیخ: جذب جذبة من الخلق الی معاینة الذات فحینئذ صار العلم عینا و العین کشفا و الکشف شهودا وجود اوصار خرسا و الحیوة موتا و انقطعت العبارات و انمحت الاشارات و انمحقّت الخصومات وتم الفناء و صح البقاء و زالت التعب و العناء وطاح الماء و الطین و بقی من لم یزل کما لم یزل حین لاحین قُلْ أَرأَیتُمْ اِنْ اَصْبَحَ مأُوکُمْ غَوراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعین.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۳۸
شیخ گفت خلق از آن در رنجند کی کارها پیش از وقت می‌طلبند.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۳۹
شیخ گفت ایزد تعالی در همه جایها حقّ خود راتبع حقّوق خلق گرداند و از کرم و فضل تقصیردر حقّ خود عفو کند و درگذارد و در حقّوق خلق روا ندارد برای آنکه رحمت صفت حقّست و عجز صفت خلق آنگه این بیت بگفت:
آری چنین کنند کریمان کی شاه کرد
سوی رهی بچشم بزرگی نگاه کرد
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۴۰
شیخ در میان سخن روی به یکی کرد از قوم و گفت وحشتها از نفس است اگر اورا نکشی او ترا بکشد.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۴۱
شیخ را روزی سؤال کردند کی یا شیخ ما الصدق و کیف السبیل الی اللّه؟ شیخ گفت: الصدق ودیعة اللّه فی عباده لیس للنفس فیه سبیل لان الصدق سبیل الی الحقّ واَبی اللّه ان یکون لصاحب النفس الیه سبیل.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۴۲
شیخ گفت اگر کسی در مقامات بدرجۀ اعلی رسد و بر غیب مطلع شود کی او را پیری و استادی نبود، از وی هیچ چیز نیاید و هر حالت که ازمجاهدت خالی بود زیان آن بیش از سود بود.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۴۳
شیخ گفت روزی در میان مجلس که: این تصوف عزّیست در ذُلّ، توانگریست در درویشی، خداوندیست در بندگی، سیریست در گرسنگی، پوشیدگیست در برهنگی، آزادیست در بندگی، زندگانیست در مرگ، شیرینیست در تلخی. هرکه در این راه آید و بدین صفت نرود هر روز سرگردان‌تر باشد.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۴۴
شیخ گفت مرد باید که بدو کار مشغول باشد: هرچ او را از خدای باز دارد از پیش برمی‌دارد و راحتی بدرویشی می‌رساند اگر این ارادت بدین صفت بسر برد به مقصود رسد.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۴۵
از شیخ ما سؤال کردند کی از خلق بحقّ چند راهست؟ بیک روایت گفت هزار راه بیش است و بروایتی دیگر گفت بعدد هر ذراتی ازموجودات راهیست بحقّ اما هیچ راه نزدیکتر و بهتر و سبکتر از آن نیست که راحتی به کسی رسد و ما بدین راه رفتیم وهمه را بدین وصیت می‌کنیم.