عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۲
وَاَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبّهِ وَنَهَی الْنَّفْسَ عَنِ الْهَویِ تا نکشی نفس را زو نَرَهی بدین بسنده نباید شد کی گویی لا اله الا اللّه گفتم مسلمان شدم.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۳
وَما یُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللّه اِلّاَوهُمْ مُشْرِکُونَ گفت ایشان بزبان ایمان می‌آرند بیشتر آنند کی بدل شرک دارند. خدای عزو جل می‌گوید من شرک نیامُرزم اِنَّ اللّه لایَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مادُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ هرچ بیرون شرک بود آنرا که خواهم بیامرزم و ترا هفت اندام به شک و شرک آگنده است بیرون باید کرد این شرکها ازیشان تا بیاسایند.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۴
فَمَنْ یَکْفُر بِالطّاغُوتِ طاغُوتُ کُلِّ اَحَدٍ نَفْسُهُ.
تا به نفس خویش کافر نگردی، به خدای مؤمن نشوی. طاغوت هر کسی نفس اوست. آن نفس که تو را از خدای تعالی دور می‌دارد و می‌گوید کی فلان با تو زشتی کرد و بهمان با تو نیکی، همه سوی خلق راه نماید و این همه شرکست. هیچ چیز به خلق نیست، همه بدوست، این چنین بباید دانست، استقامت باید کرد و استقامت آن باشد کی چون یکی گفتی دیگر دو نگویی و خلق و خدای دو باشد.

محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۵
کسی به نزدیک رسول صلی اللّه علیه و سلم آمد و گفت کی مرا سخنی گوی در مسلمانی که اصلی باشد که دست در آن زنم. گفت بگوی آمَنْتُ بِاللّه ثُمَّ اسْتَقمْ و درین آیت می‌گوید که اِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللّه ثُمَّ اسْتقامُوا معنی درین آیت آن می‌گوید لاتروغوا روغان الثعلب که چون روباه چرخه مزنید کی هر زمانی سر بجایی دیگر زنید کی آن ایمان درست نباشد ایمان چنان آرید کی گویید اللّه اللّه و بر آن استوار باشید و استوار بودن آن باشد که چون خدای گفتی نیز حدیث مخلوق بر زفان نرانی و دوستی با کسی دار که چون تو برسی اونرسد و باقی باشد تا تونیز هست باشی کی هرگز نرسی.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۶
شیخ گفت داوری کافریست و از غیر دیدن شرکست و خوش بودن فریضه است.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۷
شیخ را گفتند یکی توبه کرده بود بشکست، شیخ ما گفت اگر توبه او را نشکسته بودی او هرگز توبه بنشکستی.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۸
شیخ پیوسته می‌گفتی کی توبی نوایی و همو گفت کی معشوقۀ بی‌عیب مجویید که نیابید.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۰
شیخ گفت روزی در مناجات بار خدایا بیامرز کی دوست چنین دارد و مپرس کی خردۀ دارد.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۱
شیخ را پرسیدند کی مردان او در مسجد باشند؟ گفت در خرابات هم باشند.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۲
شیخ گفت ما آنچ یافتیم به بیداری شب و به بی‌داوری سینه و بی‌دریغی مال یافتیم.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۳
شیخ را پرسیدند کی صوفیی چیست گفت آنچ در سر داری بنهی و آنچ در کف داری بدهی و آنچ بر توآید نجهی.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۴
شیخ گفت: کل ماشغلک عن اللّه فهو علیک مشؤم.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۵
شیخ گفت در شبانروزی سی هزار نفس ازتو بر می‌آید، هر آن نفس کی نه بحقّ بود گَنده بود چون مرداری کی فریسته از آن بینی بگیرد.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۶
شیخ گفت: وقتک بین النَفَسین. وقت تو میان دونفس است یکی گذشته و یکی ناآمده. پس گفت دی شد و فردا کو؟ روز امروز است. الوقت سیف قاطع.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۷
شیخ گفت تصوف دو چیز است: بیکسو نگریستن و یکسان زیستن.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۸
شیخ گفت اللّه و بس و ما سواه هوس و انقطع النفس.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۱۹
شیخ گفت: من صح قصده الینا وجب حقّه علینا، هرکه قصد اوبدین راه درست‌تر این راه بدو پاینده‌تر.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۲۱
شیخ گفت: راحةالنفس کلها فی التسلیم وبلاؤهافی التدبیر.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۲۲
شیخ گفت آن پیر را گفتند که دعایی در کار ما کن. گفت: اختیارُ ماجری لک فی الازل خیر من معارضة الوقت. الخیر اجمع فیما اختارخالقنا و اختیار سواه الشر و الشؤم.
محمد بن منور : منقولات
شمارهٔ ۲۳
شیخ گفت اینست و بس و این بر ناخنی بتوان نبشت: اِذبح النفس والافلا تشغل بتر هات الصوفیة.