عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۸
بی یاری اکسیر، مِسَت زر نشود
هرچند کنی سعی، میسر نشود
محتاج هواداری پیرست مرید
بی فیض سحاب، قطره گوهر نشود
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۰
دنیا مطلوب طالب دین نشود
شیدایی آن، شیفته این نشود
بار دل عارف نشود جلوه دهر
آیینه ز عکس کوه سنگین نشود
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۱
خواهی که دلت ز دوست آگاه شود
وان گه ز مقربان درگاه شود
بر خواهش نفس دست رد باید زد
تا کار تو در عشق به دلخواه شود
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۲
زان پیش که دفتر بقا شسته شود
وین خاک تن از سیل فنا شسته شود
درویشی جو، که چرک دنیا ز تنت
در فقر، به موج بوریا شسته شود
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۵
زاهد به بهشت عدن، جا می‌خواهد
صوفی، جام جهان‌نما می‌خواهد
پرسند گر از من که چه خواهی ز خدا
من می‌گویم آن چه خدا می‌خواهد
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۶
آن کو به جهان رضای حق می‌خواهد
پیوسته دل آشنای حق می‌خواهد
زاهد حق را برای خود می‌خواهد
عارف خود را برای حق می‌خواهد
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۸
ای آن که هوس طبع تو را سود دهد
نابود تو را ساختگی بود دهد
سوزی نبود آه به تقلید تو را
میرد چو چراغ، اندکی دود دهد
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۹
آن قوم که می‌زنند حرف از تجرید
تجرید ز گفتگوی ایشان چه کشید
گردند جنید وقت در کم وقتی
گر ذکر خدا کنند چون فکر مرید
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۰
نابینا را عشق کند صاحب دید
توفیق ازوست، مابقی گفت و شنید
آری مثل است این که دلش گر خواهد
شیر از بز نر شبان تواند دوشید
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۳
عاقل ز سر کوی تو رسوا آید
سودا به سر و سلسله برپا آید
بر صفحه دل، حکایت زلف تو را
هر طور نویسند، چلیپا آید
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۴
هر لحظه مرا قید دگر می‌باید
این مرغ اسیر، بسته پر می‌باید
من حسرت پرواز ندارم قدسی
بالی ز دلم شکسته‌تر می‌باید
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۸
هرچند تو را عذاب می‌افزاید
میلت به سوی شراب می‌افزاید
عصیان تو، از دامن تر، روز به روز
چون وزن نمد در آب می‌افزاید
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۳
آن مرغ نه بهر دانه‌ام می‌آید
از بهر می شبانه‌ام می‌آید
شوخی که نیامدی به خوابم هرگز
از دولت می به خانه‌ام می‌آید
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۴
ای آن که هوس دکانی از بهر تو چید
بر حال دلت چه گریه، باید خندید
هر نقش که دیدی، به دلت صورت بست
یک چشم و هزار مردم چشم که دید؟
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۶
نتوان به خدا به زعم ادراک رسید
از عجز دعا ز دل بر افلاک رسید
دانست که معرفت همین باشد و بس
عارف چو به کنه ما عرفناک رسید
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۰
پیوسته درین دایره پهناور
هر ذره به اندازه خود یافت خبر
رو حسن قبول ازلی جو، کز بحر
یک قطره حباب گشت و یک قطره گهر
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۲
از حادثه گر چرخ شود زیر و زبر
عشق ازلی را نبود هیچ خطر
از باد خزان زرد شود برگ، نه شاخ
از آفت فرع، اصل را نیست ضرر
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۶
ای از تو نظر یافته ارباب نظر
ترکیب تو جمع است از اجزای اثر
بی فیض دمت، دل اثر نگشاید
کی غنچه شود شکفته بی باد سحر؟
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۶
قدسی ز بتان حسرت دیدار مدار
سر در پی چشم خویش زنهار مدار
معشوق تو در دل است، نتوان دیدش
بر هرچه نظر کار کند، کار مدار
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۲
از دولت وصل کس مبادا مهجور
بی نور حضور دوست دل را چه حضور؟
هرگاه فتاد آهن آیینه ز نور
از آینه فرق چیست تا نعل ستور؟