عبارات مورد جستجو در ۱۰۱۸۱ گوهر پیدا شد:
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۴۴
رهر و میر ما خلیل اللّه
در همه راه و با همه همراه
جمع کن رهروان و خوش می گو
وحده لا اله الا اللّه
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۴۵
مقدم بر همه اسماست اللّه
چنین گفتم به آن یاران درگاه
مسمّی واحد اسم کثیر است
نکو دریاب قول نعمت‌اللّه
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۴۶
اهل عقبی همت از وی یافته
مالداران ثروت از وی یافته
نعمت دنیی و عقبی را چه قدر
نعمت‌اللّه نعمت از وی یافته
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۴۸
مظهر اسم اعظم است آن شاه
به حقیقت یکی است عبداللّه
نعمت‌اللّه به صدق می‌گوید
وحده لا اله الا اللّه
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۴۹
مظهر کامل است عبداللّه
بر همه شامل است عبداللّه
وصف او را کجا توانم کرد
سیّد کامل است عبداللّه
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۵۷
گر تو عارف شوی شوی بخشی
این چنین عارفی به از بخشی
هر چه گیری از او به او گیری
هر چه بخشی از او به او بخشی
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۵۸
هر که باشد محب آل علی
شک ندارم که عارف است و ولی
با تو ما را محبت ازلی است
با لبت رازهای لم یزلی
شاه نعمت‌الله ولی : متفرقات
در ذکر نام بعضی از مشایخ
شیخ ما کامل و مکمل بود
قطب وقت و امام کامل بود
گاه ارشاد چون سخن گفتی
در توحید را نکو سُفتی
یافعی بود نام عبدالله
رهرو رهروان آن درگاه
صالح بربری روحانی
شیخ شیخ من است تا دانی
پیر او هم کمال کوفی بود
کز کمالش بسی کمال فزود
باز باشد ابوالفتوح سعید
که سعید است آن سعید شهید
از ابی مدین او عنایت یافت
به کمال از ولی ولایت یافت
مغربی بود مشرقی به صفا
آفتاب تمام و مه سیما
شیخ ابی مدین است شیخ سعید
که نظیرش نبود در توحید
دیگر آن عارف و دود بود
کنیت او را ابوسعود بود
بود در اندلس ورا مسکن
بس کرم کرده روح او با من
پیر او بود هم ابوبرکات
به کمال و جمال و ذات و صفات
باز ابوالفضل بود بغدادی
افضل فاضلان به استادی
شیخ او احمد غزالی بود
مظهر کامل جلالی بود
خرقه اش پاره بود ابوبکرست
زان که نساج او ابی بکر است
پیر نساج شیخ ابوالقاسم
مرشد عصر و ذاکر دایم
باز شیخ بزرگ ابوعثمان
که نظیرش نبود در عرفان
مظهر لطف حضرت واهب
بندگی ابوعلی کاتب
شیخ او شیخ کاملش خوانند
بوعلی رودباریش دانند
شیخ او هم جنید بغدادی
مصر معنی دمشق دلشادی
شیخ او خال او سرّی سقطی
محرم حال او سرّی سقطی
باز شیخ سری بود معروف
چو سری سرّ او به او مکشوف
او ز موسی و جود از احسان یافت
کفر بگذاشت نور ایمان یافت
یافت در خدمت امام مجال
بود بوّاب در گهش ده سال
شیخ معروف را نکو می دان
شرط داود طائیش می خوان
شیخ او هم حبیب محبوبست
عجمی طالب است و مطلوبست
پیر بصری ابوالحسن باشد
شیخ شیخان انجمن باشد
یافت از صحبت علی ولی
گشت منظور بندگی علی
خرقهٔ او هم از رسول خداست
این چنین خرقهٔ لطیف کراست
نعمت اللهم وز آل رسول
نسبتم با علی است زوج بتول
این چنین نسبت خوشی به تمام
خوش بود گر تو را بود اسلام
شاه نعمت‌الله ولی : متفرقات
تحقیق رباعی شیخ ابو سعید ابوالخیر علیه الرحمة و الغفران
یک بوسه سلیمان به لب آصف زد
در وقت وفات
حورا به نظارهٔ نگارم صف زد
یعنی حسنات
چون بحر محیط بر کف ما کف زد
از عین صفات
رضوان به تعجب کف خود بر کف زد
زان آب حیات
این لشکر پادشاه عالم صف زد
بیرون جهات
آن خال سیه بدان رخان مطرف زد
از هیأت ذات
در حال شریف خیمهٔ اشرف زد
از بهر ثبات
ابدال ز بیم چنگ بر مصحف زد
یعنی به صفات
شاه نعمت‌الله ولی : متفرقات
وله ایضاً
تا از سر زلف تو یکی تار برآمد
صد فتنه عیان شد
صد شور ز اسلام و ز کفار برآمد
غوغا به جهان شد
بر خاک زمین چون که یکی جرعه فشاندند
از بادهٔ بی چون
از خاک زمین آن بت عیار برآمد
سر خیل بتان شد
مسجود ملایک شد و لشکر‌کش ارواح
زان روح مقدس
شیطان ز حسد بر سر انکار برآمد
مردود زمان شد
تا از ید بیضا بنمودی سر انگشت
مه جامه بدرید
ترسا ز چلیپا و ز زُنار بر‌آمد
در دین امان شد
یک غمزه نمودی به خلیل از تو در افتاد
اندر دل آتش
گلزار بهشت از جگر نار برآمد
آتش چو جنان شد
تا مهر جمال رخ خوب تو تجلی
کرد از پس پرده
موسی ز پی دیدن دیدار بر‌‌آمد
بر طور روان شد
اسرار حقیقت نتوان گفت به اغیار
کو چون به جهان شد
کز سرّ سرا پردهٔ اسرار برآمد
دل برد و نهان شد
اجزای ذرایر نبود ذرهٔ خالی
از پرتو آن نور
هر ذره کز آن پرتو انوار برآمد
خورشید عیان شد
سید ز کف ساقی وحدت چو بنوشید
جامی ز محبت
سر مست می عشق به بازار برآمد
در عین عیان شد
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۳
از بعد علی است یازده فرزندش
بر جای رسول نعمت الله ولی است
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۷
از غیر به بر به حضرت او پیوند
بشنو بشنو ز نعمت‌اللّه این پند
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۵
اللّه‌اکبر تو خوش نیست با سر تو
این سر چه گشت قربان اللّه ‌اکبر آمد
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۲۴
ای دل گرت آئینهٔ اخلاص جلی است
از بعد نبی امام میدان که علی است
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۳۹
بر یمین و یسار و ارض و سما
جز خدا نیست یک زمان به خدا
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۷۵
تو را چکار که در سفره چیست یا ز کجاست
بخور ز روی ارادت که نعمت‌اللّه است
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۱۶
در زمانی که با خدا باشیم
پادشاهان گدای ما باشند
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۱۸
در ظل آفتاب تو چرخی همی زنیم
وز خدمت او مراد ما بندگی است
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۲۸
دل حاضر دار با خدایت
تا فیض بیابی از عنایت
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۳۱
دلم آئینهٔ حق است از حق
می ‌نماید جمال حق با حق