عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۹
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۵
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۶
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۸
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۲
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۳
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۴
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۷
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۴
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۵
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۶
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۷
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۸
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۰
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۴
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۵
سیف فرغانی : رباعیات
شمارهٔ ۱
سیف فرغانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰
ابن حسام خوسفی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱
به امیدی که بگشاید ز لعل یار مشکل ها
خیال آن لب میگون چه خون افتاده در دل ها
مخسب ای دیده چون نرگس به خوش خوابی و مخموری
که شب خیزان همه رفتند و بربستند محمل ها
دلا در دامن پیر مغان زن دست و همت خواه
که بی سالک نشاید کرد قطعاً قطع منزل ها
سبک باران برون بردند رخت از بحر بیپایان
نمییابند بیرون شو گران باران به ساحل ها
نظر ابن حسام از ماسوی بردند و او را بین
«مَتی ما تَلقَ مَن تَهوی دَع الدنیا وَ اهمِلها»
ز حد بگذشت مشتاقی به جام باده ی باقی
«اَلا یا ایُّها الساقی ادر کَاساً وَناوِلها»
خیال آن لب میگون چه خون افتاده در دل ها
مخسب ای دیده چون نرگس به خوش خوابی و مخموری
که شب خیزان همه رفتند و بربستند محمل ها
دلا در دامن پیر مغان زن دست و همت خواه
که بی سالک نشاید کرد قطعاً قطع منزل ها
سبک باران برون بردند رخت از بحر بیپایان
نمییابند بیرون شو گران باران به ساحل ها
نظر ابن حسام از ماسوی بردند و او را بین
«مَتی ما تَلقَ مَن تَهوی دَع الدنیا وَ اهمِلها»
ز حد بگذشت مشتاقی به جام باده ی باقی
«اَلا یا ایُّها الساقی ادر کَاساً وَناوِلها»
ابن حسام خوسفی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳
نقاب سنبل تر برشکن تجلّی را
بسوز زآتش عارض حجاب تقوی را
به باد رایحه ی زلف عنبرین برده
هزار دفتر تعلیم و درس و فتوی را
تسلی دل عاشق به جز جمال تو نیست
جمال خویش برو جلوه ده تسلی را
لبت خلاصه ی انفاس عیسوی دارد
دمی به ما بنما معجزات عیسی را
دوای دیده ی من کن ز سرمه ی قدمت
که آن غبار به از توتیاست اعمی را
به هر چه حکم کنی بر سرم خریدارم
مطیع رای توام همچو بنده مولی را
ز بهر شورش مجنون صبا پریشان کن
شکنج طرّه ی آشفتهکار لیلی را
ز نقش خامه صورت نگار ابن حسام
برند اهل حقایق رموز معنی را
صفای عالم باقی کسی به دست آرد
که پشت پای زند زخرافات دنیی را
بسوز زآتش عارض حجاب تقوی را
به باد رایحه ی زلف عنبرین برده
هزار دفتر تعلیم و درس و فتوی را
تسلی دل عاشق به جز جمال تو نیست
جمال خویش برو جلوه ده تسلی را
لبت خلاصه ی انفاس عیسوی دارد
دمی به ما بنما معجزات عیسی را
دوای دیده ی من کن ز سرمه ی قدمت
که آن غبار به از توتیاست اعمی را
به هر چه حکم کنی بر سرم خریدارم
مطیع رای توام همچو بنده مولی را
ز بهر شورش مجنون صبا پریشان کن
شکنج طرّه ی آشفتهکار لیلی را
ز نقش خامه صورت نگار ابن حسام
برند اهل حقایق رموز معنی را
صفای عالم باقی کسی به دست آرد
که پشت پای زند زخرافات دنیی را