عبارات مورد جستجو در ۷۹۷۷ گوهر پیدا شد:
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳
گر بند کند رای بلند تو مرا
در جمله پسنده است پسند تو مرا
تهذیب تمام کرد پند تو مرا
تاج سر فخر گشت بند تو مرا
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۸
ای مدحت تو فرض و دگر نافلها
در وصلت تو قافله در قافلها
حصنی که به صد تیغ کش آنرا نگشاد
کلک تو کند عالیها سافلها
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۱۷
بر آب روان بخت روانت ملکا
قادر شده چو بخت جوانت ملکا
ملکست شکفته بوستانت ملکا
جان ملکان فدای جانت ملکا
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۸
مسعود ملک ملک نگهبان چو تو نیست
در هر چه کنی سپهر گردان چو تو نیست
یک شاه به ایران و به توران چو تو نیست
سلطان زمانه ای و سلطان چو تو نیست
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۴۰
آن را که تو در دلی خرد در سر اوست
وآن را که تو رهبری فلک چاکر اوست
آن را که به بالین تو یک شب سر اوست
سرو و گل و مهر و ماه در بستر اوست
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۴۹
ای شاه ز بزم تو جهان را خبرست
در بزم تو امشب آفتاب دگرست
وین آتش کاسمان ازو در خطرست
چون بنگرم از هیبت تو یک شررست
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۵۰
گر نور فلک چو طبع ما گردد راست
در مدح تو از طبع سخن نتوان خواست
هر بیت که در مدح تو خواهم آراست
در خورد تو نیست بلکه در طاقت ماست
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۵۱
طاهر که خطاب تو بر از نام تو نیست
در مملکت ایام چو ایام تو نیست
رامش چو ازین دولت پدرام تو نیست
هر کام که شاه راست جز کام تو نیست
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۶۵
ای بازوی دولت آستینت ظفرست
در دست ز فتح روز کینت سپرست
چرخست زمین که بر زمینت گذرست
دلشاد نشین که همنشینت ظفرست
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۷۸
آنی شاها که جز سخا کیش تو نیست
یک شاه ز بیم تو بداندیش تو نیست
ای آن ملکی که جز ملک خویش تو نیست
یک شاه چو طاهر علی پیش تو نیست
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۷۹
در بأس چو طاهر علی آهن نیست
بی منت طاهر علی گردن نیست
جز منت طاهر علی بر من نیست
والله که چو طاهر علی یک تن نیست
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۸۳
ای صدر جهان ناصر تو یزدان باد
رای تو معین و دولتت سلطان باد
عمر تو و دولت تو جاویدان باد
آنچت باد ز کامرانی آن باد
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۷
چون باره فتح تو به میدان تازد
با تیغ تو بدسگال تو جان بازد
تاج تو همی به سود کیوان یازد
تخت تو همی بر آن جولان سازد
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۶
ای شاه جهان جهان شد از داد تو شاد
تو داد جهان ده که جهان داد تو داد
تو شاه پسندیده جهان ملک تو باد
سقای تو ابر باد و فراش تو باد
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۷
ای شاه شبانگاه تو شبگیر شود
تدبیر تو همگوشه تقدیر شود
پیش تو جهان ملک جهانگیر شود
ایران ملک تو پیش تو پیر شود
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۲
شاها ملکا همه ثناگوی تواند
خوشخو ملکی فتنه خوشخوی تواند
یک شهر به جان و دل هوا جوی تواند
باز آی که در آرزوی روی تواند
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۳
گردون شرف و جاه در انگشت تو دید
کآن خاتم ناگاه در انگشت تو دید
صد مشتری و ماه در انگشت تو دید
کانگشتری شاه در انگشت تو دید
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۴
شاها ملکا جهان به فرمان تو باد
ملک تو شکفته باغ و بستان تو باد
شمشیر تو در دست تو برهان تو باد
رحمت همه بر دل و تن و جان تو باد
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۵
آنی که جهانی ز تو سامان گیرد
اقبال تو را سپهر در جان گیرد
بس زود ملک جهان خراسان گیرد
وایران ملک تو ملک ایران گیرد
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۶
بورشد رشید کز فلک ماه آورد
جان اعدا ز گناه در چاه آورد
آورد برای هر کسی راه آورد
از بهر ملک ملک ملکشاه آورد