عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱
پیوند غمت تا بدل و جان بستم
از دل ببریدم وز جان بگسستم
اندوه تو را چه شکر گویم کزوی
از شادی و اندوه دو عالم رستم
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲
گر تیر غم تو را نشانیم چه غم
در عشق تو رسوای جهانیم چه غم
بدنامی و ننگ را ندانیم چه باک
وزغمناکی چو شاد مانیم چه غم
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۶۱
ما هیچ نداریم پسند دل تو
جز یک دل و آن نیز بود منزل تو
گر هیچ نداریم بغیر تو، خوشیم
غیر از تو چه باشد که بود قابل تو
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۶۲
هستیم من و تو تا بیاد من و تو
حاصل نشود دلا مراد من و تو
از روز ازل جرم همه از من و توست
حق گیرد از من و تو داد من و تو
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۶۷
فارغ ز غم سود و زیانم کردی
آسوده ز محنت جهانم کردی
ای عشق ترا چه شکر گویم که چنانک
میخواستم آخر آنچنانم کردی
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۶۸
گر دل داری بدست جز یار مجوی
ورنه بجز از رضای دلدار مجوی
چون دل بکسی دهی ز جان هم بگذر
چون یار بجستی دگر اغیار مجوی
نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۷۰
امروز چها باین جفا کش کردی
باز این دل خسته را مشوق کردی
با غیر بگرمابه شدی و زغیرت
چشمم پر آب و دل پر آذر کردی
نشاط اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۲
بحریست بی کنار دل از عشق و هر زمان
از وی روان زدیده گهر بر کنار ماست
با هم چه وعده ها که بدادیم از و کنون
ما شرمسار دیده و دل شرمسار ماست
زاهد ز عیبجویی ما عیب او کنی
کاین است آنچه خواسته ی کردگار ماست
نشاط اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۴
ای که گفتی وادی عشقش بسر پیموده ام
هر که از پا سر شناسد زین رهش رفتار نیست
گر بپاداش وفا رسمست خوبان را جفا
بیوفا یار مرا با من جفا بسیار نیست
نشاط اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۵
پاداش تلخها که از آن لب شنیده ام
جز بوسه ای بر آن دهن نوشخند نیست
صیدی که آرزوی رهایی کند نشاط
در صید گاه عشق سزاوار بندنیست
نشاط اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۶
گفتم چو دیده دید چسان منع دل کنم
گفتا که منع دیده ز دیدار بایدت
گیرم رسید و حال تو دید و عنان کشید
آخر نشاط جرأت گفتار بایدت
نشاط اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۷
طبیب از درد میپرسد من از درمان درد اما
نه من آگاه از دردم نه او آگه ز درمان است
دلیل ناتوانی در طریق عشق بس باشد
بهر گامی که ضعف افکندت از پا کوی جانان است
نشاط اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۱۱
چاره ی بیداد خوبان یک تغافل بیش نیست
کار از بیطاقتی در عشق مشکل کرده اند
منع رندان زاهدا از عیب بد نامی مکن
زانکه با سد خون دل این نام حاصل کرده اند
تا چه نیرنک است در چشم فسونساز بتان
کز نگاهی حکم سد بیداد باطل کرده اند
نشاط اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۱۶
از بیم او نگه نکنی سوی من خوش آن
کز شرم من نگاه نکردی بسوی غیر
بیند بغیر یارو بمن غیر و من ببرم
چشمی بروی یارم و چشمی بسوی غیر
یارب چه ظلم بود که گلشن تهی نگشت
از بانک زاغ و بزم تو از گفتگوی غیر
نشاط اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۱۹
حسرت شودم فزون چه حاصل
گیرم به رخش نظاره کردم
چون خواست جواب نامه قاصد
گفتا که نخوانده پاره کردم
نشاط اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۲۰
گوش بر حلقه ی زهاد ندارم تا هست
حلقه ی بندگی پیر مغان در گوشم
دیده ام از چه ندانم که گهر میریزد
سخنی بود بیاد از تو ولی در گوشم
نشاط اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۲۴
با تو هوس گلزار حیف است که در آن رخسار
با شمع شبستان به نه با گل بستانی
اول ورق حسن است هشیاری و دانایی
آخر سبق عشق است بیهوشی و نادانی
نومید نباید بود از دوست بدشواری
امید نباید داشت بر خویش در آسانی
نشاط اصفهانی : غزلیات بازمانده
شمیران
وقت من خوش که اگر کوه و اگر صحرا بود
بی وجودت نتوانم که دمی تنها بود
خاک ری خاصه شمیران که در آن موکب شاه
نزهت افزای بهشتی ست که در دنیا بود
آسمان گو دگر اینسان بتمتع مخرام
همه دانند قمر را نه بدان سیما بود
بوستان گو دگر اینگونه رعونت مفروش
همه دانند صنوبر نه بدان بالا بود
نشاط اصفهانی : غزلیات بازمانده
دست خدا
من عاشق و رند و می پرستم
من بلهوسی هوا پرستم
این عربده ز ابلهی و خامی ست
ای شیخ گمان مبر که مستم
ای دیده چرا نمی گذاری
یک لحظه عنان دل بدستم
ای دل تو چرا نمی شکیبی
رسوا تر از این مکن که هستم
از نفخه ی زلف مشکفامت
دل دادم و توبه را شکستم
جز مهر تو نیست در ضمیرم
از قید جهان و دهر رستم
از پای فتاده ام در این دشت
ای دست خدا بگیر دستم
نشاط اصفهانی : مفردات
شمارهٔ ۴
باز خون دلم از چشم روانست بروی
تا بروی تو دگر چشم که باز است امشب