عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲
کی عقل به سر حدّ جمال تو رسد
بی جان به سراچهٔ وصال تو رسد
گر جملهٔ ذرّات جهان دیده شود
ممکن نبود که در جمال تو رسد
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۴۰
لطف تو و قهر تو همیشه به هم است
لکن چو ضعیفیم به جان در ستم است
ای آنکه ز هیچ هر چه خواهی بکنی
با من همه آن کن که طریق کرم است
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۶۴
ای در طلب تو عاقلان دیوانه
در راه غم تو آشنا بیگانه
چون می نتوان با تو شدن هم خانه
در نور خودم بسوز چون پروانه
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۷۸
بر جان منت دسترسی نیست که نیست
واندر دلم از تو هوسی نیست که نیست
تنها نه منم چنین که در جمله جهان
زین سان که منم از تو کسی نیست که نیست
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۸۰
کس نیست که چون من زتو دل تافته نیست
سررشتهٔ وصل تو کسی بافته نیست
لطف تو مگر دست بگیرد، ورنه
راه تو به پای چون منی یافته نیست
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۸۱
تا خاک تو کحل دیدهٔ ما گردد
در دیدهٔ ما سرّ تو پیدا گردد
یا رب تو به فضل خویش جایی برسان
زان پیش که این دو رشته یکتا گردد
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۸۲
بر من در رحمت که گشاید جز تو
شادیّ دل من که فزاید جز تو
از گرد ره تو سرمه ای ساخته ام
زان در چشمم کسی نیاید جز تو
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۰۸
مقصود میان من و تو پنهان است
دل را سببی هست که سرگردان است
زینجا که منم حدیث بس دشوار است
زآنجا که قبول تست بس آسان است
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۰۹
ای جان مرا امید جاوید به تو
روشن دل من چو روی خورشید به تو
فارغ کنم از امید و بیم دگران
چون بیم دلم زتست و اومید به تو
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۱۵
نه چارهٔ آنک با تو گردم همراز
نه زَهرهٔ آنک از تو برآرم آواز
کارم زتو البته نمی گیرد ساز
کار من بیچاره حدیثی است دراز
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۱۹
گر غمگینم چو از توَم دلشادم
واَر دلشادم چو با توَم آزادم
تن با تو به شادی و به غم در دادم
یعنی که کریم الطرفین افتادم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۲۴
ای از پی لطف تو دل من نگران
چون پوشیدی تو پرده بر من مدران
زین پس من و بندگیت تا من بزیم
تو نیز گذشته را زمن در گذران
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۳۲ - نعت النبوة
جز در غم تو شادی من نفزاید
جز در طلبت جان و دلم ناساید
خاک در تو چو سرمه در چشم کشم
ملک دو جهان به چشمم اندر ناید
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۳۶ - امیرالمؤمنین حسن علیه صلوات الله
ای ماه زحسن خلق تو یافته بهر
پر مشک زباد خُلق تو جملهٔ دهر
در هر دو جهان کجا توان بود این قهر
کان آب حیات را بکشتند به زهر
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۵۰ - الرّضا و التّسلیم
تو بر دل من حکم روانی می کن
هر حکم روانی که توانی می کن
من دل به تو دادم آنِ من تا اینجاست
آنِ تو تا دانی آنچ دانی می کن
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۵۱ - الرّضا و التّسلیم
تو به دانی دوای جانم کردن
من هیچ دوای خود ندانم کردن
از تو کِششی و کوشش از من پس ازین
تا تو نکنی من چه توانم کردن
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۵۲ - الرّضا و التّسلیم
تا بتوانم به ترک غمها سازم
گر بگریزم من از غمت ناسازم
گفتی غم من به پای تو تاخته نیست
گو پای مباش من زسر پا سازم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۵۵ - الرّضا و التّسلیم
ای گشته به اسباب غمت جانم شاد
از درد تو هرگز دل من سور مباد
هر کس که نمیرد چو من اندر پایت
او خود نبود زنده که هرگز مزیاد
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۵۹ - الرّضا و التّسلیم
تا من باشم زپیش رویت نشوم
فارغ نفسی ز گفت و گویت نشوم
از سگ بترم اگر برای دل تو
خاک قدم سگان کویت نشوم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۶۰ - الرّضا و التّسلیم
گر یار جفا کند پسندیدهٔ ماست
خاک قدمش چو دیده در دیدهٔ ماست
هر جور و جفا که می کند آن نه ازوست
آن نیز هم از طالع شوریدهٔ ماست