عبارات مورد جستجو در ۴۴۱۰ گوهر پیدا شد:
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۰
جز شرع رسول هرکه راهی سر کرد
خود را به دو کون، ناقص و ابتر کرد
از خلق جهات تو بهتری ای صوفی
گر کار چنان کنی که پیغمبر کرد
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۷
گویند انسان علم ز هم اندوزند
من می‌گویم همه ز حق آموزند
حق با ایشان بود در آیینه و آب
از عکس چراغ اگر چراغ افروزند
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۲
آن را که خدا به بندگی یاد کند
آزادگی‌اش چگونه دلشاد کند؟
دانی به جهان که دارد آزادی را؟
آن بنده که خواجه‌اش خود آزاد کند
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۵
گر معرفت الله نباشد مقصود
زین انس مجازی تن و روح چه سود؟
جان نور حق است و چون به حق وا گردید
تن باز همان قبضه خاک است که بود
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۶
نتوان به خدا به زعم ادراک رسید
از عجز دعا ز دل بر افلاک رسید
دانست که معرفت همین باشد و بس
عارف چو به کنه ما عرفناک رسید
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۱
آن را که بود درخور افسر چو گهر
سر بی کله است یا کلاهش بی سر
دایم گردون دهد خسیسان را فر
بر تاج خروس پر نه و دم همه پر
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۰۹
آن برد گرو که رفت ازین دار به عجز
از خویش توان شدن سبکبار به عجز
دانی چه بود معرفت ذات خدا؟
انکار ز قدرت است و اقرار به عجز
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۲
آن کس که کند معرفت حق تحصیل
عرفان خدا نیفتدش در تعطیل
مخلوق بود حجت خالق، آری
نقش آمده بر وجود نقاش، دلیل
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۲۰
آن رند که در مثل ندارد بدلی
دی گفت برای اهل عرفان مثلی
جز بندگی از خداشناسان نسزد
از علم چه سود اگر نباشد عملی
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۱۰
الهی هر که ترا شناسد کار او باریک و هر که ترا نشناسد راه او تاریک، تو را شناختن از تو رستن است و بتو پیوستن از خود گذشتن است.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۳۰
الهی در این درگاه همه ما نیازمند روزی باشیم که قطره یی از شراب محبت بر دل ما ریزی تا که ما را بر آب و آتش بر هم آمیزی.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۳۲
الهی روزگاری ترا می جستم خود را می یافتم، اکنون خود را میجویم و ترا می یابم.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۳۸
الهی ما از غافلانیم نه از کافرانیم ف نگاهدار تا پریشان نشویم و در دراه آر تا سگردان نشویم.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۳۹
الهی پسندیدگان ترا بتو جستند و به تو پیوستند، نا پسندیدگان تو را بخود جستند و بگسستند نه او که پیوست بشکر رسید، نه او که گسست بعذر رسید.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۵۴
الهی اگار بهشت چشم و چراغ است بی دیدار تو درد و داغ است.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۵۹
الهی عارف تو را بنور تو میداند و از شعاع وجود عبارت نمی تواند پس موحد تو را بنور قُرب می شناسد و در آتش می سوزد، مسکین او که تو را به صنایع شناخت درویش او که ترا بدلایل جُست از صنایع آن باید ُجست که از آن گُنجد و از دلایل آن باید خواست که از آن زیبد.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۶۵
الهی موجود نفسهای جوانمردانی، حاضر ذاکرانی، از نزدیک نشانت میدهند و بر تر از آنی و از دورت می پندارند نزدیکتر از جانی.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۶۶
الهی دلی ده که شوق طاعت افزون کند و توفیق طاعتی ده که ببهشت رهنون کند.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۷۰
الهی پایی ده که با آن کوی مهر تو پوییم و زبانی ده که با آن شکر آلای تو گوییم.
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۷۵
الهی بحق آنکه ترا هیچ حاجت نیست رحمت کن بر آنکه او را هیچ حجت نیست.