هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌های ناشی از گفتگوهای بی‌ثمر و تنهایی خود می‌گوید. او آرزوی فرار از خود و گم شدن در عشق را دارد، تا جایی که حتی از شناخت خود نیز دور شود. شاعر به بی‌رنگی و بی‌خودی خود اشاره می‌کند و از دیدن دیگران در آینه‌ی روشندلان سخن می‌گوید، در حالی که خود را نمی‌بینند. در نهایت، او از دل‌شکستگی و رنج‌های عاشقانه خود می‌نالد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند گم‌شدن در عشق و دل‌شکستگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳۴۹

تا چند دردسر کشم از گفتگوی خویش
جایی روم که خود نبرم راه سوی خویش

چون من بخوی کس نیم و کس بخوی من
آن خوبتر که خوی کنم هم بخوی خویش

خوش حالتی که در طلبت گم شوم ز خود
چندانکه تا ابد نکنم جستجوی خویش

بیرنگم آنچنان که درین بوستان چو گل
آگه نمی شود دلم از رنگ و بوی خویش

روشندلان چو آینه از غایت صفا
بینند روی خلق و نبینند روی خویش

تا شد کمند زلف تو پیوند جان من
صید دلم رمید ز هر تار موی خویش

رندیست دل شکسته فغانی خاکسار
بر سنگ امتحان زده صد ره سبوی خویش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.