هوش مصنوعی: 
                                متن بالا درباره عشق و رنجهای آن است و تأکید میکند که برای رسیدن به وصال معشوق، باید از غرور و ناز گذشت و با درد و سوز دل پیش رفت. همچنین، بیدرمانی و غربت عاشق را توصیف میکند و بیان میکند که تنها با رنج و اشتیاق میتوان به کمال رسید.
                                
                                                                رده سنی: 
                                16+
                                محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و غربت ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
                            
                        بخش ۱۱ - در بیابان شوق و عشق و احوال و اطوار عاشقان و مشتاقان جانباز با سوز و نیاز و اشارت به آنکه زاد این سفر پر خطر عجز است و بیچارگی و شکست و نیستی و منع طمطراق خودی
                                                                                                                                            
                                                                            زاد راه او فغان و زاریست
                                        
عزت و دولت همه در خواریست
                                                                                                                                                                                    
گر تو خواهی دولت دیدار یار
باش گریان همچو ابر نوبهار
                                                                                                                                                                                    
گریه و زاری نشان درد بود
هر که سوز و درد دارد مرد بود
                                                                                                                                                                                    
دیدۀ بی گریه خود ناید به کار
ناله و زاریست عاشق را شعار
                                                                                                                                                                                    
زاد راه ع شق عجزست و نیاز
گر درین ره می روی بگذر ز ناز
                                                                                                                                                                                    
وصف عاشق ذلت و بیچارگی است
نیستی و غربت و آوارگی است
                                                                                                                                                                                    
روز و شب می شو به زاری و فغان
گ ر همی خواهی که یابی زو نشان
                                                                                                                                                                                    
هر که بیدردست از حق غافلست
دردمند عشق با سوز دلست
                                                                                                                                                                                    
سوز جان و درد و غم باید بسی
تا در ین ره بو که گردی تو کسی
                                                                                                                                                                                    
من نخواهم جاه و مال و طمطراق
درد خواهم سوز عشق و اشتیاق
                                                                                                                                                                                    
از عمل وز علم و زهدت سود نیست
جز شکست و نیستی بهبود نیست
                                                                                                                                    
                                                            عزت و دولت همه در خواریست
گر تو خواهی دولت دیدار یار
باش گریان همچو ابر نوبهار
گریه و زاری نشان درد بود
هر که سوز و درد دارد مرد بود
دیدۀ بی گریه خود ناید به کار
ناله و زاریست عاشق را شعار
زاد راه ع شق عجزست و نیاز
گر درین ره می روی بگذر ز ناز
وصف عاشق ذلت و بیچارگی است
نیستی و غربت و آوارگی است
روز و شب می شو به زاری و فغان
گ ر همی خواهی که یابی زو نشان
هر که بیدردست از حق غافلست
دردمند عشق با سوز دلست
سوز جان و درد و غم باید بسی
تا در ین ره بو که گردی تو کسی
من نخواهم جاه و مال و طمطراق
درد خواهم سوز عشق و اشتیاق
از عمل وز علم و زهدت سود نیست
جز شکست و نیستی بهبود نیست
                                    وزن:  فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
                                
                                                                                        
                                    قالب:  مثنوی
                                
                                                                                        
                                    تعداد ابیات:  ۱۱                                
                            
                                                            
                            
                                                        
                            
                                این گوهر را بشنوید
                            
                            
                                                        این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
                            گوهر قبلی:بخش ۱۰ - در بیان احوال جماعتی که خود را مرشد دانسته و راهبری نمایند و فی الحقیقه راهزنان راه حقاند و ضال و مضلاند
                        
                    
                                                    
                        
                            گوهر بعدی:بخش ۱۲ - حکایت بایزید بسطامی قدس اللّه سره
                        
                    
                                
            
                            نظرها و حاشیه ها
                        
                        
                        شما نخستین حاشیه را بنویسید.
                                                                     
                                         
                                         
                                         
                                         
                         
                        