هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به مفاهیمی مانند فنا، بقا، وحدت وجود، و رابطه انسان با خدا می‌پردازد. شاعر از زبان عرفان، به نقد خودپرستی و غرور دنیوی می‌پردازد و بر لزوم فنا در ذات الهی و رهایی از خودپرستی تأکید می‌کند. در این شعر، مفاهیمی مانند 'انا' (خود) و 'بی‌انا' (بی‌خودی) به عنوان مفاهیم کلیدی مطرح می‌شوند و شاعر سعی دارد خواننده را به درک عمیق‌تری از وجود و رابطه‌اش با خداوند هدایت کند.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم پیچیده‌ای مانند وحدت وجود، فنا، و بقا دارد. این مفاهیم برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار و ناملموس باشد.

بخش ۱۷۷ - تفسیر گفتن ساحران فرعون را در وقت سیاست با او کی لا ضیر انا الی ربنا منقلبون

نَعْرهٔ لا ضَیْر بِشْنید آسْمان
چَرخ گویی شُد پِیِ آن صَوْلَجان

ضَربَتِ فرعونْ ما را نیست ضَیْر
لُطفِ حَقْ غالِب بُوَد بر قَهرِ غَیْر

گَر بِدانی سِرِّ ما را ای مُضِل
می‌رَهانیمان زِ رَنجْ ای کورْدل

هین بیا زین سو بِبین کین اَرْغَنون
می‌زَنَد یا لَیْتَ قَوْمی یَعْلَمون

دادْ ما را دادِ حَقْ فرعونی‌یی
نه چو فرعونیت و مُلْکَت فانی‌یی

سَر بَر آر و مُلْک بینْ زنده وْ جَلیل
ای شُده غِرِّه به مصر و رودِ نیل

گَر تو تَرکِ این نَجِسْ خِرقه کُنی
نیل را در نیلِ جانْ غَرقه کُنی

هین بِدار از مصر ای فرعون دَست
در میانِ مصرِ جانْ صد مصر هست

تو اَنا ربٌ هَمی‌گویی به عام
غافِل از ماهیَّتِ این هر دو نام

رَبّْ بر مَربوب کِی لَرْزان بُوَد‌؟
کِی اَنادان بَندِ جسم و جانْ بُوَد‌؟

نَکْ اَنا ماییم رَسته از اَنا
از اَنایِ پُر بَلایِ پُر عَنا

آن اَنایی بر تو ای سگ شوم بود
در حَقِ ما دولَتِ مَحْتوم بود

گَر نَبودیت این اَنایی کینه‌کَش
کِی زَدی بر ما چُنین اِقْبالْ خَوش‌؟

شُکرِ آنْک از دارِ فانی می‌رَهیم
بر سَرِ این دارْ پَندَت می‌دهیم

دارِ قَتلِ ما بُراقِ رِحلَت است
دارِ مُلْکِ تو غُرور و غَفْلَت است

این حَیاتی خُفْیه در نَقْشِ مَمات
وان مَماتی خُفْیه در قِشْرِ حَیات

می‌نِمایَد نورْ نار و نارْ نور
وَرْنه دنیا کِی بُدی دارُالغُرور‌؟

هین مَکُن تَعْجیل اَوَّل نیست شو
چون غروب آری بَر آ از شَرقِ ضَوْ

از اَناییِّ اَزَل دلْ دَنگ شُد
این اَنایی سرد گشت و نَنگ شُد

زان اَنایِ بی‌اَنا خوش گشت جان
شُد جهانْ او از اّناییِّ جهان

از اَنا چون رَست اکنون شُد اَنا
آفرین‌ها بر اَنایِ بی عَنا

کو گُریزان و اَنایی در پِی اَش
می‌دَوَد چون دید وِیْ را بی وِیْ اَش

طالِبِ اویی نگردد طالِبَت
چون بِمُردی طالِبَت شُد مَطْلَبَت

زنده‌یی کِی مُرده‌شو شوید تورا‌؟
طالِبی کِی مَطْلَبَت جویَد تورا‌؟

اَنْدرین بَحثْ اَرْ خِرَد رَهْ‌بین بُدی
فَخرِ رازی رازدانِ دین بُدی

لیکْ چون مَنْ لَمْ یَذُقْ لَمْ یَدْرِ بود
عقل و تَخْییلاتِ او حیرت فُزود

کِی شود کَشف از تَفکُّر این اَنا
آن اَنا مَکْشوف شُد بعد از فَنا

می‌فُتَد این عقل‌ها در اِفْتِقاد
در مَغا کیِّ حُلول و اِتِّحاد

ای اَیازِ گشته فانی زِ اقْتِراب
هَمچو اَخْتَر در شُعاعِ آفتاب

بلکه چون نُطْفه مُبَدَّل تو به تَن
نَزْ حُلول و اِتِّحادی مُفْتَتَن

عَفْو کُن ای عَفْو در صندوقِ تو
سابِقِ لُطْفی همه مَسْبوقِ تو

من کِه باشم که بگویم عَفْو کُن‌؟
ای تو سُلْطان و خُلاصه یْ اَمرِ کُن

من کِه باشم که بُوَم من با مَنَت‌؟
ای گرفته جُمله من‌ها دامَنَت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۷۶ - قصد شاه به کشتن امرا و شفاعت کردن ایاز پیش تخت سلطان کی ای شاه عالم العفو اولی
گوهر بعدی:بخش ۱۷۸ - مجرم دانستن ایاز خود را درین شفاعت‌گری و عذر این جرم خواستن و در آن عذرگویی خود را مجرم دانستن و این شکستگی از شناخت و عظمت شاه خیزد کی انا اعلمکم بالله و اخشیکم لله و قال الله تعالی انما یخشی الله من عباده العلما
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.