هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و دلدادگی عمیق خود سخن میگوید و بیان میکند که در هر چه مینگرد، نشانهای از معشوق را میبیند. او تأکید میکند که حضور معشوق در تمامی جنبههای زندگی او نمایان است و حتی در غیاب معشوق، جهان را با چشم او میبیند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۸۸۷
منم آخر که چنین بی تو جهان می بینم
نه خیال است همانا که چنان می بینم
هرچه در آینه ی رغبت دل می نگرم
نقش سودای تو بر صورت جان می بینم
تو مپندار که آن روی ز چشمم برود
بل که در هر چه نگه می کنم آن می بینم
جهل مطلق بود از خانه به بستان رفتن
تا گلستان تو بر سرو روان می بینم
وگر از دست رقیبت که سرش کوفته باد
آشکارا نتوان دید نهان می بینم
بی تو گر روشنی از چشم نزاری برود
سهل باشد که به چشم تو جهان می بینم
نه خیال است همانا که چنان می بینم
هرچه در آینه ی رغبت دل می نگرم
نقش سودای تو بر صورت جان می بینم
تو مپندار که آن روی ز چشمم برود
بل که در هر چه نگه می کنم آن می بینم
جهل مطلق بود از خانه به بستان رفتن
تا گلستان تو بر سرو روان می بینم
وگر از دست رقیبت که سرش کوفته باد
آشکارا نتوان دید نهان می بینم
بی تو گر روشنی از چشم نزاری برود
سهل باشد که به چشم تو جهان می بینم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.