هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد دوری از معشوق و رنج‌های عاشقانه می‌گوید. او از شب‌های وصل ناآگاه بوده و اکنون در محنت روزگار می‌گذراند. با وجود تمام غم‌ها، از عشق معشوق سیر نمی‌شود و دلش نومید نیست. او از جور معشوق به شحنه فریاد می‌زند، اما فریادش به گوش نمی‌رسد. شاعر خود را بنده‌ای آزاده از همه جز معشوق می‌داند و با وجود رنج‌ها، از جمال معشوق بهره‌مند است. او از بخت ناشاد خود گله دارد، اما از معشوق شکایت نمی‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند محنت و غم نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۸۱۵

تا ساکنِ کنجِ محنت آبادم
هرگز نفسی نرفتی از یادم

قدرِ شبِ وصلِ تو ندانستم
دور از تو به روزِ محنت افتادم

سیر از غمِ تو نمی شوم با آنک
بر کند غمت ز بیخ بنیادم

فریاد برم به شحنه از جورت
زیرا که نمی رسی به فریادم

نومید نمی شود دلم از تو
از بندگی جز از تو آزادم

توگر به جمال رشک شیرینی
من نیز به محنت تو فرهادم

امروز نزاری ام که از زاری
گر آه کنم بمی برد بادم

از تو گله چون کنم معاذ الله
همواره ز بخت خویش ناشادم
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.