هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دل‌گم‌کرده‌اش می‌گوید که هرچه می‌جوید، آن را نمی‌یابد. او از تنهایی، غم، و دوری از یاران شکایت دارد و احساس می‌کند که حتی خواب نیز به او رحم نمی‌کند. شاعر به عشق و زیبایی بت‌ها اشاره می‌کند و از این که از مسیر حق منحرف شده، اظهار پشیمانی می‌کند. او همچنین از نصیحت‌ناپذیری و کشش‌های درونی خود سخن می‌گوید و در نهایت، باز هم به جستجوی دل‌گم‌کرده‌اش اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه، عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند دوری از مسیر حق و پشیمانی ممکن است برای سنین پایین‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۷۹۸

دلِ گم کرده را چندان که می جویم نمی یابم
همان به تر که بر دنبالِ مرغِ رفته نشتابم

دم از من بر نمی آید غم از من بر نمی گردد
ملول از جمعِ حُسّادم نفور از منعِ بوّابم

توانم چاره یی کردن دمی با خود برآوردن
اگر جمعیّتِ خاطر مرتّب دارد اسبابم

چنان مستوحش از خویشم چنان مستغرقِ فکرم
که از مشغولیِ خاطر نمی گیرد دگر خوابم

اگر وقتی دگر در آشنایی می زدم دستی
کنونم پای از جا رفت و از سر برگذشت آبم

منم این در قفایِ بخت ضایع کرده سرگردان
برون رفتند و بر بستند رخت از منزل اصحابم

نظر پیوسته بر محرابِ ابرویِ بتان دارم
مسلمانی نباشد روی اگر از قبله بر تابم

عبادت خانه رد کردم به رندی سر برآوردم
چو ابرویِ بتان دیدم بگشت از قبله محرابم

نصیحت در نمی گیرد ملامت گر نمی داند
که رغبت می کشد با مرکزِ فطرت به قلّابم

نزاری ای به زاری باز می گوی و اسف می خور
دل گم کرده را چندان که می جویم نمی یابم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.