هوش مصنوعی: متن یک پیام عرفانی و اخلاقی را منتقل می‌کند که در آن گوینده از زبان سروش (فرشته) ندایی شنیده که او را به سوی خدا دعوت می‌کند. در این پیام، از غرق شدن در طبیعت و فراموش کردن تخت یوسف جان (نمادی از مقام معنوی) انتقاد شده و از مشغولیت به خیالات و محالات و دل‌بستگی به امور دنیوی نکوهش شده است. سپس توصیه می‌شود که از خودگذشتگی کرده و به سوی حق حرکت کند، اسرار الهی را پنهان دارد و از غلط‌اندازی‌ها بپرهیزد. در پایان، از شنیدن نکات ظریف و رازهای الهی سخن به میان آمده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار می‌باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده (مانند 'تخت یوسف جان' و 'چاه طبیعت') نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد.

شمارهٔ ۷۱۲

به گوش هوش شنیدم که بر زبان سروش
به من ندای فقروا الی الله آمد دوش

که ای به چاه طبیعت چنان درافتاده
که تخت یوسف جان کرده ای چنین فرموش

چرا چنین به خیالات گشته ای مشغول
چرا چنین به محالات داده ای دل و هوش

بسوختند چو عودت هزار بار ای خام
بر آتش آخر از آن سوختن یکی بر جوش

تویی حجاب تو از پیش خویشتن برخیز
بکوش تا به در آیی ز بود خویش بکوش

نشسته بر سر گنجی نگاه دار از دزد
جمال شاهد و اسرار ما ز خلق بپوش

زبان چشم نگه دار تا غلط نکنی
ز عکس پرتو ما در مشور و در مخروش

اگرچه طاقت این می نیاورد دریا
ز دست ساقی ما جرعه جرعه می کن‌ نوش

همین که در نظر آییم چشم بر هم نِه
همین که در کلمات آمدیم بگشا گوش

نزاریا بشنو نکته ای اگر خواهی
که راز با تو بماند زبان گفت و خموش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.