هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از فراق و جور معشوق به ستوه آمده است. دلش از غم و فراق خون شده و امیدی به بازگشت شادی و وصال ندارد. شاعر از سخت‌جانی و آهنین‌صفتی دل خود می‌گوید که با وجود همه رنج‌ها، تسلیم نمی‌شود. همچنین، از بختِ ناگوار و چرخِ زمانه که برخلاف میل او می‌چرخد، شکایت دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی مانند درد فراق، ناامیدی و اندوه شدید است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۴۱۱

دلم ز جورِ تو خون گشت و بر نمی گردد
ز راهِ دیده برون گشت و بر نمی گردد

چه سخت جان است این آهنین صفت دلِ من
که در فراقِ تو خون گشت و بر نمی گردد

به پایِ هجر در افتاد و بر نمی افتد
به دستِ عشق زبون گشت و بر نمی گردد

ز چاه محنتِ بختم خلاص روزی نیست
که چرخِ وصل نگون گشت و بر نمی گردد

خرد ز حلقۀ زلفت که پای بندِ دل است
جهان نمایِ جنون گشت و بر نمی گردد

نزاریا دگر از دل مگوی و گر گویی
جزین مگوی که خون گشت و بر نمی گردد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.