هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و مستی و بت‌پرستی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که تحت تأثیر نگاه معشوق، اختیار خود را از دست داده است. او به دیر مغان و می‌پرستی اشاره می‌کند و می‌گوید که از بس می‌پرستی، بت‌پرست شده است. شاعر همچنین به نقد زهد خشک می‌پردازد و عشق را فراتر از عقل می‌داند. در پایان، از ملامت مستان خودداری می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، اشاره به می‌پرستی و بت‌پرستی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین نامناسب باشد.

شمارهٔ ۲۵۱

خرابم از آن نرگسِ نیم مست
تمام اختیارم برون شد ز دست

توقّع مکن کز کمان‌دار تیر
اعادت کند چون برون شد زشست

به دیرِ مغان می‌پرستیده‌ام
ز بس می پرستی شدم بت پرست

اگر بت پرستی در اسلام نیست
کسی را ندانم در اسلام هست

که رویِ بتی دید و پوشید چشم
که مکروه دید و مقابل نشست

بیا بگذر ای خواجه از زهدِ خشک
موحّد ز تردامنی باز رست

دری هست بیش از مبادیِ عقل
که بر عشق بازست تا بر که بست

ز تو هیچ نگشاید از خود ببُر
مجرّد ز هم راهِ بد بر شکست

چو افسرده خام است و عاشق بسوخت
ملامت مکن بر نزاریِ مست
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.