هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق و ارادت شاعر به معشوق یا ذات الهی است. شاعر خود را غلام معشوق می‌داند و آرزوی وصال او را دارد. او معشوق را منبع همه زیبایی‌ها و کمالات می‌داند و عشق به او را تنها راه نجات می‌پندارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عرفانی و عاشقانه این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد و درک کامل آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.

شمارهٔ ۱۹۹

ای من غلام آنکه غلام غلام توست
در آرزوی جرعه ی جام مدام توست

جام جهان نمای جم و چشمه ی خضر
گر راست بشنوند زمن عکس جام توست

بر مقدم تو گر برود گو برو سرم
سرهای گرد نان جهان زیر گام توست

گر شد دل رمیده ی من رام عشق تو
نبود عجب که توسن افلاک رام توست

هرگز نه ممکن است که خواهد خلاص یافت
هر دل که قید سلسله ی همچو دام توست

جایی دگر کدام و پناهی دگر کجا
اینش نه بس که در حرم اهتمام توست

گر بگذرد نزاری بر یاد خاطرت
او را تمام اگر چه که او ناتمام توست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.