هوش مصنوعی:
این متن یک شعر عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و درد فراق سخن میگوید. او از معشوق خود میخواهد که به او توجه کند، دل بیچارگان را شاد کند و به جای کینه، مهربانی پیشه کند. شاعر همچنین بیان میکند که وجود معشوق برایش مانند دین است و بدون او، همه چیز بیمعناست.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم بهکاررفته در شعر ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی داشته باشد.
شمارهٔ ۱۹۰
شاد کن جان من که غمگین است
رحم کن بر دلم که مسکین است
روی بنمای تا نظاره کنم
کآرزوی من از جهان این است
دل بیچارگان به وصل دمی
شادمان کن که نیک غمگین است
گه گهم یاد کن به دشنامی
سخن تلخ از تو شیرین است
بی رخت دین من همه کفر است
با رخت کفر من همه دین است
دل به تو دادم و ندانستم
که تو را ناز و کبر چندین است
ننوازی و بس بیازاری
آخر ای دوست این چه آیین است
کینه بگذار و مهربانی کن
که نزاری نه در خور کین است
رحم کن بر دلم که مسکین است
روی بنمای تا نظاره کنم
کآرزوی من از جهان این است
دل بیچارگان به وصل دمی
شادمان کن که نیک غمگین است
گه گهم یاد کن به دشنامی
سخن تلخ از تو شیرین است
بی رخت دین من همه کفر است
با رخت کفر من همه دین است
دل به تو دادم و ندانستم
که تو را ناز و کبر چندین است
ننوازی و بس بیازاری
آخر ای دوست این چه آیین است
کینه بگذار و مهربانی کن
که نزاری نه در خور کین است
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.