هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از فراق یار است. او از آتش هجران و انتظار میسوزد و از یار میخواهد تا او را ببیند و اعتبار کند. شاعر با تصاویر شعری مانند آتش، صاعقه، و سرشک دیده، عمق رنج خود را به تصویر میکشد و نشان میدهد که وجودش کاملاً در آتش فراق سوخته است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از استعارههای شدید مانند آتش و سوختن ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.
شمارهٔ ۱۰۴
که دیدهای که چو من در فراق یار بسوخت
بسوخت آتش هجران مرا و زار بسوخت
مرا ببین و ز من اعتبار کن یارا
اگر کسی نشنیدی کز انتظار بسوخت
غم تو صاعقهای در میان جانم زد
که ترّ و خشک وجودم به اعتبار بسوخت
سرشک دیده چنان میرود ز سوز جگر
که قطره قطره چون ژاله در کنار بسوخت
نفسنفس که درآمد ز حلق پر دودم
ز تاب آتش آهم شراروار بسوخت
چنان دماغ دلم از تف سموم خیال
بسوختند که هم خواب و هم قرار بسوخت
بسوزد آتش دوزخ وجود عاصی را
چنانکه جان نزاری ز هجر یار بسوخت
بسوخت آتش هجران مرا و زار بسوخت
مرا ببین و ز من اعتبار کن یارا
اگر کسی نشنیدی کز انتظار بسوخت
غم تو صاعقهای در میان جانم زد
که ترّ و خشک وجودم به اعتبار بسوخت
سرشک دیده چنان میرود ز سوز جگر
که قطره قطره چون ژاله در کنار بسوخت
نفسنفس که درآمد ز حلق پر دودم
ز تاب آتش آهم شراروار بسوخت
چنان دماغ دلم از تف سموم خیال
بسوختند که هم خواب و هم قرار بسوخت
بسوزد آتش دوزخ وجود عاصی را
چنانکه جان نزاری ز هجر یار بسوخت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.