هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دوری یار و تنهایی خود می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه این دوری بر او سخت گذشته است. او از نبود اعتماد در میان دوستان شکایت دارد و آرزوی دیدار یار را دارد. همچنین، شاعر تأکید می‌کند که دل و هوشش با یار است و نمی‌تواند از او جدا شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۴۴

مگر صبا برساند سلام یارو را
وگرنه با که بگویم حکایت او را

چو اعتماد نمانده ست جهل باشد اگر
محل راز کنم دوستان بد گو را

نه یار با من و نه دل چگونه بی دل و یار
توان برید به تکلیف راه اردو را

بیا شبی و در آغوش و در کنارم گیر
که بیش طاقت ازین نیست بی تو سعدو را

کسی که جان و دل و هوش ما با اوست
چگونه باز توانیم کرد ازو خو را

به جان تو که نزاری دگر به دیده و دل
نه زشت را متقبل شود نه نیکو را
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.