هوش مصنوعی: شاعر در این متن از خداوند می‌خواهد که به مشتاقان نگاهی کند، حتی اگر گاه‌به‌گاه باشد. او از روزهای تاریک زندگی شکایت می‌کند و از عشق و امید سخن می‌گوید. همچنین، به رقیب هشدار می‌دهد که مراقب باشد زیرا او قصد دارد جهان را با آهی بسوزاند. شاعر از گذر زمان و از دست دادن فرصت‌ها می‌نالد و در نهایت، به بی‌ارزشی برخی چیزها در مقابل عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'سوختن عالم را بآهی' ممکن است برای کودکان نامفهوم یا نگران‌کننده باشد.

غزل شمارهٔ ۴۱۵

خدا را، سوی مشتاقان نگاهی
پیاپی گر نباشد، گاه گاهی

نگاهی کن، بامیدی که داری
که دارم از تو امید نگاهی

بیا، ای آفتاب عالم افروز
که پیش آمد عجب روز سیاهی!

رقیبا، امشب از من برحذر باش
که خواهم سوخت عالم را بآهی

رود سالی که آن مه را ندیدم
که دیدست این چنین سالی و ماهی؟

بنزد خوشه چین خرمن عشق
همه عالی نمی ارزد بکاهی

هلالی خاک شد، سویش گذر کن
چه دامن می کشی از خاک راهی؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.