هوش مصنوعی: شاعر از بی‌توجهی معشوق شکایت می‌کند و می‌گوید که وقتی حرفی از او می‌شنود، سریع فراموش می‌کند و به دیگران توجه می‌نماید. شاعر از معشوق می‌خواهد که به او نیز توجه کند و دستش را بگیرد، چرا که از پا افتاده است. همچنین، شاعر اشاره می‌کند که معشوق به حرف‌های دیگران گوش می‌دهد اما به سخنان او توجهی ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم عمیق شعری ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۱۰

ناگاه اگر ز ما سخنی گوش می کنی
یک لحظه ناگذشته، فراموش می کنی

گویی بدیگران سخن، اما چو من رسم
تا نشنوم حدیث تو، خاموش می کنی

یک روز هم بمجلس ما چهره برفروز
تا چند باده با دگران نوش می کنی؟

دست مرا بگیر، که از پا فتاده ام
با دیگران چه دست در آغوش می کنی؟

گوش رضا بقول هلالی نمی نهی
گویا حدیث مدعیان گوش می کنی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.