هوش مصنوعی: شاعر با بیان احساسات خود از عشق و نیاز به معشوق، از گذر عمر و رنج هجران می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به نیاز او توجه کند. او از ناپایداری جوانی و زیبایی سخن می‌گوید و از فلک درخواست آرامش یا پایان رنج‌هایش را دارد. در پایان، از معشوق می‌خواهد که مانند مردم پاک‌نظر به او بنگرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است و درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند گذر عمر و رنج هجران ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۷

با رخ زرد آمدم سوی درت، ای سروناز
یعنی آوردم بخاک درگهت روی نیاز

دولت حسن و جوانی یک دو روزی بیش نیست
در نیاز ما نگر، چندین بحسن خود مناز

عمر بگذشت و شب تاریک هجر آخر نشد
یا شبم کوتاه می بایست، یا عمرم دراز

تاب بیماری ندارم بیش ازینها، ای فلک
یا نسیم روح پرور، یا سموم جان گداز

مردم چشم هلالی پاک می بازد نظر
رو متاب، ای نازنین، از مردمان پاکباز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.