هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق می‌نالد. او از ناله‌های خود، بی‌خوابی‌های شبانه، و تأثیر عشق بر زندگی خود و دیگران سخن می‌گوید. همچنین، از بی‌وفایی معشوق و رنج‌های ناشی از آن شکایت می‌کند و در نهایت، خود را به پای معشوق می‌اندازد و التماس می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و فراق نیاز به درک عاطفی بالاتری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان دیده می‌شود.

غزل شمارهٔ ۱۱۶

بر سر بالین طبیب از ناله ی من زار شد
از برای صحت من آمد و بیمار شد

دوش در کنج غم از فریاد دل خوابم نبرد
بلکه از افغان من همسایه هم بیدار شد

صبر می کردم که، درد عشق خوبان کم شود
لیک از داروی تلخ اندوه من بسیار شد

مدعی گویا برای کشتن ما بس نبود
کان مه نامهربان هم رفت و با او یار شد

هر که را سودای زلف آن پری دیوانه کرد
خانمان بر هم زد و رسوای هر بازار شد

من سگت، ای ترک آهو چشم، برقع باز کن
کز برای دیدن روی تو چشمم چار شد

بس که آمد بر سر کویت، هلالی، همچو اشک
از نظر افتاد و در چشم عزیزت خوار شد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.