هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ، بیانگر درد عشق و فراق است. شاعر از دلش میخواهد که با یاد معشوق، خود را شاد کند، حتی اگر این شادی بر پایهٔ دروغ باشد. او از اشکهایش میخواهد که نامهای بنویسند، اما پیش از آن، سیاهی چشمش را روشن کنند. شاعر از معشوق میخواهد که برای یک بار هم که شده، به مراد او عمل کند. در پایان، از خسرو میخواهد که چون در نرد عشق جان باخته، اکنون که ماندن در دست اوست، گرو را افزایش دهد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و کنایههای پیچیدهٔ حافظ، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۵۸۲
ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن
خود را به عشوه، گر چه دروغ است، شاد کن
بنویس نامه ای و روا کن به دست اشک
لیک اول از سیاهی چشمم سواد کن
تا چند خود مراد کنی صد هزار کار
یک کار بر مراد من بی مراد کن
اینک سواره می رود و تا ببینمش
ای آب دیده یک نفسی ایستاد کن
خسرو، چو نرد عشق به جان باختی، کنون
ماندن به دست تست، گرو را زیاد کن
خود را به عشوه، گر چه دروغ است، شاد کن
بنویس نامه ای و روا کن به دست اشک
لیک اول از سیاهی چشمم سواد کن
تا چند خود مراد کنی صد هزار کار
یک کار بر مراد من بی مراد کن
اینک سواره می رود و تا ببینمش
ای آب دیده یک نفسی ایستاد کن
خسرو، چو نرد عشق به جان باختی، کنون
ماندن به دست تست، گرو را زیاد کن
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.