هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و فراق سخن میگوید. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعارههای غنی، احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق بیان میکند. او از قدرت معشوق در تغییر زندگیاش میگوید و چگونه حضور او میتواند تاریکیهای زندگی را به نور تبدیل کند. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند زهد و قبله نیز دیده میشود.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۵۱۶
با چون تو مهی یک شب گر خواب توان کردن
بهر خوشی عمری اسباب توان کردن
گر پای ترا وقتی از گریه توان شستن
از بهر چنین کاری خوناب توان کردن
آن طره به یک سو نه از گوشه، مه تابان!
شبهای سیاهم را مهتاب توان کردن
گر غمزه تو جوید شاگرد به خونریزی
صد خضر و مسیحا را قصاب توان کردن
بیداری من بوده ست از رنج فراق امشب
چندان که به آسایش ده خواب توان کردن
زاهد که ترا بیند، گر قبله به دل خواهد
از طاق دو ابرویت محراب توان کردن
آن خوی که ز روی تو گه گاه چکد بر لب
کام دل خسرو را جلاب توان کردن
بهر خوشی عمری اسباب توان کردن
گر پای ترا وقتی از گریه توان شستن
از بهر چنین کاری خوناب توان کردن
آن طره به یک سو نه از گوشه، مه تابان!
شبهای سیاهم را مهتاب توان کردن
گر غمزه تو جوید شاگرد به خونریزی
صد خضر و مسیحا را قصاب توان کردن
بیداری من بوده ست از رنج فراق امشب
چندان که به آسایش ده خواب توان کردن
زاهد که ترا بیند، گر قبله به دل خواهد
از طاق دو ابرویت محراب توان کردن
آن خوی که ز روی تو گه گاه چکد بر لب
کام دل خسرو را جلاب توان کردن
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.