هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی عمیق خود به معشوق سخن می‌گوید. او از یادآوری خاطرات گذشته و بوی خوشی که از معشوق به یادگار مانده، احساساتی شده و جانش را درگیر این عشق می‌داند. شاعر با وجود تمام رنج‌ها و احتمالات ناخوشایند، حاضر به فراموشی معشوق نیست و حتی مرگ را به از دست دادن این عشق ترجیح می‌دهد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند جدایی، رنج عشق و مرگ نیاز به بلوغ فکری دارد تا به درستی درک شود.

شمارهٔ ۱۲۴۲

من و شبها و یاد آن سرکویی که من دانم
دلم رفته ست و جان هم می رود سویی که من دانم

صبا بوهای خوش می آرد از هر بوستان، لیکن
که خواهد زیست، چون می نارد آن بویی که من دانم

سر خود گیر و رو، ای جان دل برداشته، از تن
که این سر خاک خواهد گشت در کویی که من دانم

اگر تن مو شد و گر بگسلد جان نیز، گو بگسل
مرا از دل نخواهد رفت آن مویی که من دانم

بسوزی هر چه هست، ای باد، اگر آن سو رسی، اما
به تندی نگذری زنهار بر رویی که من دانم

چو کشتن رسم خوبانست، جان، گر حیله می دارم
ذخیره می کنم از بهر بدخویی که من دانم

چه پیچم بر درازیهای شب تهمت، چه می دانم؟
که هست این پیچش خسرو ز گیسویی که من دانم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.