هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غمگین از حسرت و دلتنگی شاعر نسبت به معشوق سخن میگوید. او از زلف پریشان معشوق، لعل لبش و خندهاش یاد میکند و از بیوفایی دنیا شکایت دارد. شاعر احساس میکند که هیچکس درد او را درک نمیکند و حتی بوی خوش گذشته نیز دیگر او را خوشحال نمیکند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که در این جهان جز غم چیزی نیست و یاد معشوق را بدون غم حرام میداند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاشقانه و غمگین است که درک کامل آن نیاز به بلوغ عاطفی و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و استعارات پیچیدهی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۶۹۱
تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم زند
آه دودآلود ما آتش بر این عالم زند
می خورم من خون به یاد لعل دلداری و هیچ
کس ازین قصه نمی یارد که با او دم زند
لعل جان بخش تو گاه خنده پسته دهان
طعنه ها بر معجزات عیسی مریم زند
نکهت مشک ختا دیگر نیاید خوش مرا
گر صبا آن طره مرغول را بر هم زند
چون تویی از نسل آدم گشت پیدا، نیست عیب
گر فرشته بوسه بر پای بنی آدم زند
هر که بر خاک جنایت بار یابد، بی گمان
خیمه بر بالای این نه طارم اعظم زند
چون وفایی نیست جز غم هیچ کس را در جهان
یاد خسرو را حرام، ار یک دم بی غم زند
آه دودآلود ما آتش بر این عالم زند
می خورم من خون به یاد لعل دلداری و هیچ
کس ازین قصه نمی یارد که با او دم زند
لعل جان بخش تو گاه خنده پسته دهان
طعنه ها بر معجزات عیسی مریم زند
نکهت مشک ختا دیگر نیاید خوش مرا
گر صبا آن طره مرغول را بر هم زند
چون تویی از نسل آدم گشت پیدا، نیست عیب
گر فرشته بوسه بر پای بنی آدم زند
هر که بر خاک جنایت بار یابد، بی گمان
خیمه بر بالای این نه طارم اعظم زند
چون وفایی نیست جز غم هیچ کس را در جهان
یاد خسرو را حرام، ار یک دم بی غم زند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.