هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، به زیبایی توصیف معشوق و تأثیر عمیق او بر شاعر می‌پردازد. با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند زلف معشوق که جهان را به مویی بسته است و اشارات به بازی‌های عاشقانه، شعر حالتی از شیفتگی و حیرت را بیان می‌کند. همچنین، شاعر از رنج‌های عشق و نگاه معشوق که همچون تیغ بر جانش می‌نشیند، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و استعاره‌ها نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارند تا به درستی درک شوند.

شمارهٔ ۶۶۴

باز ترک مست من آهنگ بازی می کند
کس نکرده ست آنکه آن ترک طرازی می کند

زلف او را سر به سر عالم به مویی بسته شد
هندویی را بین کزینسان ترکتازی می کند

از خیالش مانده ام شرمنده، کاندر چشم من
گه گهی می اید و مردم نوازی می کند

جز اشارت نیست سوی لعل تو ما را ز دور
همچو انگشتی که بر حلوا درازی می کند

هر چه اندر روی تو دزدیده می دارد نظر
مردم چشمم به خون خویش بازی می کند

می رود در خون هر سرگشته ای دامن کشان
پس به آب چشم من دامن نمازی می کند

می پرد چون کافران بر جان خسرو تاختن
از برای رغم نام خویش غازی می کند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.